«مهدی طارمی» در گفتوگوی اختصاصی با «فوتبال 360»؛ مقصر محرومیتم در پرسپولیس نبودم!
به گزارش فوتبال 360، بعد از منتشر شدن قسمت اول گفتوگوی «عادل فردوسیپور» و «مهدی طارمی» که پیرامون شرایط تیم ملی فوتبال ایران بود، اینبار «طارمی» در ادامه گفتوگوی خود نسبت به سیر پیشرفتش در فوتبال باشگاهی از ایرانجوان بوشهر تا پرسپولیس و سپس لژیونر شدن و رسیدن به پیراهن پورتو پرتغال صحبت کرده و پیرامون حواشی و موانع سد راهش توضیحاتی را بیان نموده است. ستاره فوتبال ایران همچنین در صحبتهای خود پیرامون تجربه همکاری با سرمربیانی چون «علی دایی»، «برانکو ایوانکوویچ»، «کارلوس کیروش» و «سرجیو کونسیسائو» هم صحبتهای جالبتوجهی داشته است. در ادامه بخش دوم گفتوگوی اختصاصی «فوتبال 360» با «مهدی طارمی» را میخوانید.
*کار خودت در فوتبال باشگاهی را از «ایرانجوان بوشهر» آغاز کردی. درباره نوع پیوستنات به «پرسپولیس» 2 روایت وجود دارد. با «آقای دایی» که مصاحبه کردم، گفت که او فقط آمد دوید و من از دویدن او تصمیم گرفتم که جذبش کنم. البته خیلی روایتها متفاوت نیستند چون «فاضل» میگفت قبلاً برای او یک (CD) فرستاده بودند اما گفته بودند که کمی روی نوع دویدن تو تردید دارند. داستان چه بود؟
بعد از سربازی یکسال در ایرانجوان بازی کردم و در آن فصل لیگ یک برای ایرانجوان 12 گل زدم. شخصی به نام «دکتر ابراهیمی» ...
*«صمد»؟
بله. «صمد ابراهیمی» که با «آقای دایی» نزدیک بود. ایشان (CD) بازی من را که پسرعمویم تدوین کرده بود، به «آقای دایی» نشان داده بود. آنجا گفته بود که این بازیکن را بیاورید و من او را میخواهم و اول آنجا و در آن (CD) من را دید. آن ماجرا هم به یکباره و اتفاقی رخ داد و وقتی یکسری اتفاقات نشد، گفت فلانی را که گفتید بگویید بیاید تا ببینم چطور است. روایت دقیق براساس چیزی که «آقای ابراهیمی» به من گفتند این است. «آقای دایی» (CD) را در محل کارش گذاشت و من را یک دقیقه دید و گفته بود که بگویید بیاید. به تهران رفتیم و در باشگاه صحبتی انجام دادیم و قرارداد را بستیم و بعدازظهر به تمرینات تیم رفتم. شاید آن ماجرای دویدن روایت بعدش باشد، چون من نسبت به بقیه کمی متفاوتتر میدوم. روز اول تمرین، «آقای محمد دایی» گفته بودند که این کمرو است و بازیکن نمیشود اما «علی آقا» گفته بود که بازیکن بزرگی میشود و من مطمئن هستم و به او اعتماد دارم.
*«علی دایی» در رشد، شکوفایی و پیشرفت تو چقدر نقش داشت؟
طبیعتاً اگر آن اتفاق نمیافتاد، من اصلا دیده نمیشدم. در بازی دوم من 10 دقیقه بازی کردم و در بازی سوم من را فیکس گذاشت. چیزی که من آن زمان از «علی آقا» کشف کردم این بود که اصلاً برایش اسامی مهم نیست و هر کسی که خوب تمرین کند، میگذارد که او بازی کند.
*فکر میکنم «علی دایی» با تو همزادپنداری هم داشته، چون خود او هم وجه مشترکی با تو داشت که خیلی دیر مطرح شد.
100درصد تاثیرگذار است. من هم در آینده اگر مربی شوم، سرگذشت خودم را یادم بوده و ملاک فقط خودِ فوتبال را نمیدانم.
*«برانکو» هم فکر میکنم در رشد تو خیلی نقش داشت.
100درصد. «برانکو» هم نقش عمدهای میتواند داشته باشد، چون در 4-3 سال ما خیلی اتفاقات خوبی را باهم برای باشگاه پرسپولیس رقم زدیم، من خیلی چیزها بیشتر یاد گرفتم. در آن زمان نقطه مشترک بین «آقای کیروش» و «برانکو»، این بود که از هر کدامشان میتوانستی چیزهای مختلف یاد بگیری چون دو سبک متفاوت اما در یک دیدگاه بودند.
*در بین مربیانی که با آنها کار کردی، اینکه درخشیدی و گل زدی سر جای خودش، اما کدام سرمربی را بیشتر از همه دِق دادی؟ یعنی بعضی توپها را گل نکردی و مربی با خودش گفته این بازیکن پدر من را درآورد. چون آن زمان که من بازیهای تو را گزارش میکردم، به «دکتر جکیل اند مستر هاید» بابت شخصیت دوگانهات میگفتم. چون توپهایی که هیچکس نمیتوانست گل کند و به مخیله آدم نمیخورد که گل شود و ایکسجی آن 0.01 است را گل میکردی اما توپی که ایکسجی آن 0.9 بود را به در و دیوار میکوبیدی!
آره. حاشیههایی که در باشگاههای استقلال و پرسپولیس وجود دارد، آنقدر زیاد است که بازیکنان فقط درگیر خودشان نیستند. من در آن زمان قبول دارم که خیلی اوقات توپهایی را گل نمیکردم که خودم هم خندهام میگرفت اما این مسئله از چند روز قبل بازی نشأت میگیرد که به روز مسابقه میرسد.
*تو الان خیلی سالمتر زندگی میکنی و حرفهایتر به فوتبال نگاه میکنی. آن زمان کمی بیخیال بودی.
آره.
*حاشیه زیاد داشتی و در یک باند چند نفر بودی. حاشیه احاطهات کرده بود اما به اروپا رفتی و دیدی که اگر بخواهی موفق باشی باید مسیر دیگری را انتخاب کنی.
من به دوستانم گفتم که آن 2-1 سال میتوانستم خیلی بهتر باشم اما طبیعی است که در یک گروه 30-25 نفره، شما نمیتوانید با همه رفتوآمد داشته باشید و ارتباط برقرار کنید. خودم زندگی شخصیام را رعایت میکردم اما میتوانست بهتر باشد.
*اتفاقی که رخ داد و رابطه تو با هواداران پرسپولیس را بالا و پایین برد، ماجرای «ریزهاسپور ترکیه» بود. به آن شکل رفتی و جدا شدی و من مطمئن هستم اگر به آن زمان برگردیم، جمله «خیریت» را دیگر نمیگفتی.
من هم اگر در آن بازی بودم، شاید اتفاق خاصی نمیافتاد چون تیممان در آن بازی بد بود اما اتفاقی بود که رخ داد و من آن زمان هم صحبت کردم که مقصرش من نبودم. قول و وعدههایی که «آقای طاهری» داد باعث شد که من برگشتم و آن اتفاق رخ داد و ایشان باید داستان را گردن میگرفت اما متاسفانه ایشان هیچوقت ... .
*گردن تو که انداخت هیچی، گردن من هم انداخت. قشنگ یادم میآید که دوشنبه هفته بعدی برنامه داشتیم و روز سهشنبه بازی بود و همه خبرها درباره محرومیت آمده بود و ماهم کار ژورنالیستی درستی را انجام دادیم. فردای آن روز که بازی را باختند، «طاهری» گفت که تقصیر فلانی بود. یعنی نه تنها تقصیر تو انداخت که تقصیر من هم انداخت و راجعبه «برنامه نود» صحبت کرد.
کلمه «خیریت» را هم اصلاً من نگفته بودم. شما اگر مصاحبه را هم ببینید، اول «پندار خمارلو» گفت که «حتما خیریتی داشته» که من هم گفتم «حتما خیریتی داشته». یعنی اصلاً آن کلمه را هم من نگفتم و اول از ایشان آمد که مصاحبه میکرد و من هم آن را تکرار کردم. در آن زمانیکه من محروم شدم و به زور من را به سر تمرین آوردهاند، اصلاً من کاری نمیتوانستم انجام بدهم و آنقدر ناراحت و عصبانی بودم که دیگر به چیزی فکر نمیکردم. آن زمان اصلاً شما نمیتوانی صحبت کنی و 4 کلمه آنها گفتند و ما هم تکرار کردیم. من را آوردند که به تیم روحیه بدهم، در صورتیکه یک تیم باید در آن زمان به من روحیه میداد چون دو روز قبل از بازی متوجه شدم که 4 ماه محروم شدهام.
*از ترکیه که فرار کردید چون آن زمان کودتا بود، شنیدهام که چمدان خودت را جا گذاشتهای چون اجازه نمیدادند که از هتل بیرون بیایی. چنین داستانی بوده؟
ما در هتل در استانبول بودیم که نمیدانم بگویم خوشبختانه یا متاسفانه همان روز کودتا شد. بندی در قرارداد فیفا وجود دارد که اگر جایی جنگ یا کودتا شود، شما میتوانید یکطرفه فسخ کنید و بروید. همانجا بود که «آقای طاهری» به من گفت که الان میتوانی بیایی و دیر نیست چون ما میتوانیم به این وسیله کار تو را درست کنیم. گفتند که هیچ مشکلی پیش نمیآید و من برگشتم اما یکسال تمام من به ایشان میگفتم: «حاجی آنجا خبری نشد؟ همه چیز اوکی است؟» و او میگفت که همه چیز اوکی است و ما داریم پیگیری میکنیم. اصلاً نگران نباش چون هیچ اتفاقی نمیافتد. زمانی هم که رأی دادگاه (CAS) آمد اصلاً به من مربوط نبود، چون پرسپولیس به دلیل دروغگویی به فیفا محروم شد و رأی من جدا بود. آنها نه به خاطر من، بلکه به دلیل دروغهایی که به فیفا گفته بودند، محروم شدند.
*دورانی که در پرسپولیس بودی، تصمیمهای پرریسکی را انتخاب کرده و برمیداشتی. از پنالتی که با «رامین رضاییان» زدی، چیپی که به النصر زدی، چیپی که به اوت زدی. ریسکپذیریات آن زمان بالاتر بود.
بله. چون شما هر چه جوانتر باشی دوستداری که کارهای خارقالعادهتری را انجام بدهی. چون میخواهی به چشم بیایی اما داستان چیپ، جزو داستانهایی است که به یکباره اتفاق میافتد و اکثراً برای کلکل کردن با تیم حریف است، یعنی هیچوقت اینگونه نیست که بخواهم از قبل برنامهریزی کنم که این بازی چیپ بزنم چون هواداران دوست دارند، به نظر من هر کسی که این را دارد انجام میدهد، به تیم خودش خیانت میکند. اکثر چیپهایی هم که من زدم، برای کلکل بوده.
*مثلاً النصر و آن خوشحالی که داشتی.
بازی با النصر برای کلکل بود چون در کشور خودشان که 3 بر صفر باخته بودیم، آنها یکسری حرکات انجام داده بودند.
*الان «کونسیسائو» کاری کرده است که عمراً دیگر چیپ بزنی یا شاید هم خودت آنقدر پخته شدهای که دیگر نمیزنی.
نه. من الان حتی تمرینات تیم ملی هم که میآیم فکر میکنم چند سال است که چیپ نزدهام.
*چه کاری انجام دادی؟ اگر قرصی چیزی دارد به من هم بده چون لامصب چیپزدن واقعا یک مرض است! (باخنده)
در بازی دوستانهای که شما میروید، فرق میکند. شما هم تازه برای کلکل است که اینکار را انجام میدهید و میگویید بگذار به طرف مقابل حالی بدهم.
*الان فکر کنم «کونسیسائو» اگر چیپ بزنی، شاکی شود.
نمیدانم چون فقط یکبار در تمرین زدم. در تمرینات پیشفصل پارسال بودیم، تمرین کارهای ترکیبی بود که من به یک مانع برخورد کردم و افتاد که «کونسیسائو» گفت پنالتی و «مهدی» پنالتی را بزن. دیدم که دارد با خنده اذیت میکند، من هم توپ را برداشتم و چیپ زدم که بعد از ضربهام «کونسیسائو» خندید.
*تو از الغرافه به ریوآوه رفتی. آن زمان چقدر به تو دادند؟ چون الان رقمها خیلی فرق میکند.
من مشکلی از لحاظ مالی ندارم و میگویم و برایم اهمیتی ندارد. من همیشه کمتر از همه گرفتم و در آن 1/5 سال که در الغرافه بودم، 2 میلیون و 300 هزار دلار پول دریافت کردم. زمانیکه میخواستم از الغرافه جدا شوم، دو پیشنهاد داشتم. مدیران الدحیل قطر به من گفتند که سالی 2 میلیون و 500 هزار دلار به تو میدهیم در شرایطی که ریوآوه پرتغال به من 200 هزار دلار میدهد و اختلاف زیادی وجود داشت.
*یعنی بین اینکه 2/5 میلیون دلار را بگیری، راحت پایت را روی پایت بیندازی و در قطر بازی خودت را انجام بدهی و پول خیلی خوب به جیب بزنی، مسیر سختی را انتخاب کردی؛ چون آن زمان ریوآوه را کسی نمیشناخت. از ریوآوه شروع کردی و الان پورتو و لیگ قهرمانان اروپا، همان اتفاقی که در اِشِلی متفاوت برای «علیرضا جهانبخش» رخ داد که به نایمخن رفت و آن مسیر را طی کرد. اما الان رقمها را حتما شنیدهای چون در فصل نقلوانتقالات هم هستیم، فلان بازیکن از گلگهر به پرسپولیس، فلان بازیکن از پرسپولیس به فولاد یا از فلان باشگاه به استقلال و بالعکس، رقمها حدود 20-15 میلیارد است! 15 میلیارد یعنی حدود 500 هزار دلار. اولاً واقعا این بازیکنانی که الان 500 هزار دلار میگیرند، من مطمئن هستم که با 100 هزار دلار هم کسی آنها را بر نمیدارد، نمیخواهم بگویم که بازیکنان کمتوانی هستند اما پول عجیب و غریبی در فوتبال ما دارد میچرخد و به ناحق دارد خرج میشود.
اصلاً من نمیدانم که چرا قراردادها اینگونه شده است. در این دو سال هم با هر کسی صحبت میکنم که فلانی چقدر، عدد عجیبی میگوید! من میگویم که اصلاً مگر داریم و مگر میشود، چون باشگاهها چنین پولهایی نمیدهند اما میگویند که دارند میگیرند. اصلاً این رقمهایی که من میشنوم باعث شده تا بگویم چه کاری است، اصلا برگردیم همین ایران بازی کنیم (باخنده).
*نکتهاش همینجاست. این بازیکن اگر جوان باشد و آیندهنگر، شاید بین 15 میلیارد فلان باشگاه که میشود 500 هزار دلار و 100 هزار دلار باشگاه خارجی، پیشنهاد خارجیاش را قبول کند، قطعاً در آینده پول بیشتری هم به او خواهد رسید اما همه سریع ... .
بله. من چند پیشنهاد به یکسری بازیکنان که لطف دارند و تماس میگیرند و مشورت میکنند، دادم. به آنها گفتم که الان برای حضور در لیگ پرتغال، راه باز شده و به بازیکن ایرانی نگاهی دارند که میتواند آن بازیکن برای تیمشان حرکت ویژهای را انجام بدهد. الان که راه باز شده، پول آن 200-100 هزار دلار است و بیشتر از این رقم هم نمیدهند چون میخواهند که یکسال برایشان بازی کنی و بتوانند تو را بفروشند. الان که این شرایط وجود دارد، چرا نیایید خودتان را نشان بدهید و در ادامه موفقیت، پول هم میآید. شما اگر موفق شوید، شاید با آن رقم 200-100 هزار دلار بتوانید پنج پله را از لحاظ مالی، اعتباری و فوتبالی بپرید.
*در ریوآوه شروع درخشانی داشتی، اولین فصل حضورت آقای گل شدی و پنالتیگرفتنهای معروف خودت را شروع کردی. شهره خاص و عام شدی و دیگر به آنالیز 90 هم ربطی ندارد (باخنده)، چون واقعا استعداد عجیب و غریبی داری، زرنگی و پدرسوختگی البته از نوع مثبت. پایت را به پای مدافع حریف گیر میدهی و میتوانی پنالتی بگیری، به طوریکه (VAR) هم میروند اما هیچ تغییری تصمیم داور نمیکند!
همان آنالیزی که شما انجام دادید، فکر میکنم بهترین آنالیزی بود که در زندگیام درباره خودم دیدم. آنالیزتان خیلی خوب بود، نمیدانم شاید مردم حرف شما را بد متوجه شدند، اما آن چیزی که شما گفتید را من خودم فهمیدم ... .
*آره، تا چند هفته پنالتی نمیگرفتند، یعنی روی تو خطای شدید هم انجام میشد اما پنالتی نمیگرفتند!
آنها بد متوجه شدند. من اولاً به تیزبینی شما تبریک میگویم، چون وقتی آمار پنالتیها بالا میرود، چیزهایی وجود دارد که این اتفاق میافتد که شما آنها را خوب تشخیص داده و تحلیل کردید. من در هر لیگی هم که بروم، تا بخواهند متوجه شوند، کارهای خودم را انجام دادهام! یعنی به آن درجه میرسد که من کارهایم را انجام بدهم و بعد از آن، احتیاط به من کمک میکند که من بیاحتیاطتر شوم. من که درونهجده میروم، برخلاف بقیه که میخواهند احتیاط کنند، بیاحتیاط هستم و این مسئله هم برای گل زدن من خوب بوده و هم برای پنالتی گرفتن من هم خوب است.
*کار به جایی رسید که باشگاه اسپورتینگ لیسبون بیانیه داد و کلی جنجال شکل گرفت و بعد از آنهم تو، گل که زدی هیس نشان دادی و در مجموع اتفاق ویژهای بود.
آن «هیس» فکر میکنم در 2 ثانیه اتفاق افتاد و بعد از گل که زدم، این اتفاق به ذهن من رسید و اصلاً من هیچ برنامهای از قبل برای این داستانها ندارم.
*تو در پورتو آمار فوقالعادهای داری. مجموع گل و پاسگلهایت از تمامی بازیکنان لیگ پرتغال بیشتر بود و بازیکن ستاره تیم بودی. بعضی از بازیکنان تیم مثل «دیاس» به لیورپول رفت، «ویرا» راهی آرسنال شد و چند نفر دیگر هم صحبتشان بود و قبلتر هم که «خسوس کرونا» را در اوج کرونا داده بودند (باخنده). تو ستاره محبوب آن بندر هستی و در آستانه 30 سالگی قرار داری، آیا در پورتو ماندگار هستی؟
من میتوانستم بهتر از این هم در پورتو عملکرد داشته باشم اما در بخشی از فصل در جمع 3 هافبک میانی تیم بودم و علناً حتی تا پست هافبک دفاعی هم عقب میآمدم و این تغییر موقعیت خیلی تاثیر دارد، چرا که شما دورتر از دروازه میشوید. نمیدانم اما فکر میکنم اگر سر جای خودم بازی میکردم، میتوانستم بیشتر گل بزنم.
*حسی به من میگفت که «کونسیسائو» حالا قطعاً توانایی تو به او ثابت شده بود، اما آنقدری که باید با تو خوب نبود. مثلاً یکبار مصاحبه کرد که «طارمی» توپهایی که باید شوت بزند را پاس میدهد و بالعکس توپهایی که باید پاس بدهد را شوت میکند. در مقاطعی از فصل به ناحق تو را نیمکتنشین کرد، یعنی تو بازی قبلی عالی بازی کرده بودی اما در بازی بعد نیمکتنشین میشدی. چنین داستانهایی هم فکر میکنم شما وجود داشت.
طرز کوچینگ «آقای کونسیسائو» این مدلی است؛ یعنی هیچ بحث و دعوایی ما نداشتیم بلکه ایشان یکسری عقاید دارد که خاص خودشان است و باید به آن احترام بگذاریم و نمیشود آن را کاری کرد.
*تو حالا که «دیاس» و «ویرا» رفتهاند و کسی را در خط حمله تیم ندارند، در پورتو ماندگار هستی؟
تصمیم با باشگاه میشود ... .
*تهِ دل خودت چیست؟
من نمیتوانم تصمیم خاصی بگیرم، چون باشگاه باید تصمیم بگیرد و مشخص شود که اولویتها چیست. شما میدانید که در همه جا تصمیمات نهایی با باشگاه است.
*خودت اگر حق انتخاب داشتی و باشگاه تو را برای جدا شدن آزاد بگذارد و بگوید اگر پیشنهادی داشتی میتوانی جدا شوی، تصمیمت چیست؟
من اگر مدیرعامل چنین باشگاهی بودم، چون همانطور که شما گفتید دارم 30ساله میشوم و قطعاً در آینده دستاورد زیادی نمیتوانم برای پورتو داشته باشم و از لحاظ مالی بخواهیم حساب کنیم چون فوتبال اروپا بیشتر مباحث مالی مطرح است، آنها میتوانند جوانهایشان را نگه دارند و بعدها با قیمت بالاتری بفروشند اما من شرایطم آنگونهای نیست که بخواهند من را نگه دارند و مثلاً 2 سال دیگر بفروشند.
*خودت اگر فرصت انتخاب داشته باشی، کدام تیم و کدام لیگ را بیشتر دوست داری؟ چون نهایتاً 2 سال دیگر بیشتر فرصت نداری که بخواهی بروی و ... .
قطعاً همه بازیکنان لیگ انگلیس را دوست دارند، یعنی کسانی که میگویند لیگ انگلیس را دوست نداریم، فکر کنم چون طرفدار یک تیم در یک کشور دیگر دارند و عرق زیادی به تیم مورد علاقهشان دارند، میگویند که لیگ انگلیس را دوست نداریم. طبیعتاً لیگ انگلیس از بقیه لیگها جذابتر است.
*هر جا صحبت از گلهای لیگ قهرمانان میشود، گل تو و «گرت بیل» هست. نکته جالب این بود که سریع رفتی توپ را برداشتی که بازی را شروع کنی، یعنی رویکردت بعد از گل هم خیلی جالب بود.
در آن زمانیکه به زمین آمدم، یک گل زدم که بازی یک بر صفر شد و به هر حال 5 دقیقه هم در فوتبال 5 دقیقه است و امکان ردوبدل شدن گل وجود دارد و بازی تمام شود. وقتی که مثلا پورتو با چلسی بازی میکند، برای داور مسابقه چندان اهمیت ندارد و وقتی 4 دقیقه وقت اضافی به اتمام برسد، سوت را میزند اما شاید برای بعضی تیمها تا 5 دقیقه هم سوت نزند. من گفتم اگر بروم خوشحالی کنم، یک دقیقه از تایممان تلف شود و در آن زمان فقط به فکر زدن گل دوم بودم.
*گلِ تو و «اریک لاملا» رقابت تنگاتنگی داشت. گلِ تو بهتر بود یا گلِ «لاملا»؟
من خودم هم به دوستانم گفتم که گل او خاصتر بود.
*آره، یک رابونای خوشگل زد.
بله، گل او خاصتر بود اما گلِ من چون از یک زاویه به زاویه دیگر میرفت میتوانست قشنگتر باشد.
*توپ به ساق پایت برخورد کرد؟
نه. قشنگ به مُچ. وقتی شما روی آسمان بلند میشوی، فقط به توپ ضربه میزنی. آن سانتر هم با فاصله بود و از لبِ خط ارسال شد و در آن شرایط کار خیلی سختتر از آن است که توپ مثلاً نرم بیاید و به اصطلاح فوتبالیها پفکیطور بخواهی با روی پا بزنی.
*ولی گلِ تو، بهترین گل یوفا شد.
بله. همان فصل چمپیونزلیگ بهترین گل شد.
*تو به لیورپولِ ما گل زدی، 5 بر 1 البته باختید.
آن 5 بر 1 واقعا حقمان نبود.
*آره، خدایی حقتان آن شکست نبود.
شاید 3 بر 1 حقمان بود که ببازیم، اما 5 بر 1، نه. در شرایطی که 3 بر 0 عقب بودیم، من گل زدم و بعد از آن گل، انرژی خیلی زیادی گرفتیم و جو ورزشگاه تغییر کرد و توانستیم 5 دقیقه فشار بیاوریم اما متاسفانه پاس پشت دفاع انداختند و «فیرمینو» رفت و گلر و دفاعمان باهم قاطی کردند و اصلاً نمیدانم چرا جلو آمد و راحت گل را زد.
*در تقابل با یوونتوس، در بازی رفت یک گل فرصتطلبانه درجه یک را زدی و در بازی برگشت، در عرض چند دقیقه دو کارت زرد متوالی گرفتی و بسیار عصبانی بودی و گفتی «دیس ایز چمپیونزلیگ!».
واقعا کارت نداشت.
*سوت را که شنیده بودی؛ بیخیال.
نه. شما به عنوان داور، اصلاً من میگویم سوت را شنیدم و بعد به توپ ضربه زدم، اما شما وقتی دقیقه 57 بازی است، از این دقیقه که من نمیخواهم وقتکشی کنم. اگر دقیقه 87 بود، میشد گفت اوکی و کارت زرد داشت، اما وقتی شما 4 دقیقه قبل یک کارت زرد نشان میدهی، برای 5 دقیقه بعد که کارت زرد دوم را نمیدهند!
*آن لحظه خیلی برایت سخت گذشت. داشتی واقعا سکته میکردی.
اصلاً من در رختکن جرأت نمیکردم که گوشی را باز کنم و بازی را ببینم.
*آهان، بازی را نمیدیدی؟
نه. حتی تلویزیون را هم روشن نکردم و ...
*از سر و صدای استادیوم ... .
بله. از سر و صدای استادیوم متوجه میشدم. چیز جالبی که در ذهنم بود، «سرجیو اولویرا» کاپیتان تیممان که به رم رفت، از دوستان خوب من است و در دوران اوجش بود. گفتم خدایا او یک گل بزند و بازی را برنده شویم و حتی شادی بعد از گل آن را هم تصور میکردم. کمی زمان بازی جلو رفت و دوباره صدای خوشحالی شنیدم، دیدم تدارکاتمان که خیلی هم تُپُل است، دوید و به رختکن آمد و من را در آغوش کشید و گفت «سرجیو» گل زده است. گفتم دمت گرم، بهترین خبر را دادی و در بغل همدیگر گریه کردیم. تا آخر بازی خیلی استرس کشیدم و زمان بازی هم جلو نمیرفت و تایمری که در رختکن بود، اصلاً جلو نمیرفت و به طوری بود که انگار من 3 ساعت در رختکن بودم! حتی میخواستم دستکاریاش کنم (باخنده) اما خیلی استرسزا بود.
*«رونالدو» بالاخره به تو پیراهن داد یا خیر؟ چه شد؟
«پهپه» بعداً برایم آورد. او خیلی آدم خوبی است و خیلی هم مسائل یادش میماند. آن فصل تمام شد و پارسال، بعد از دو ماه اردوی تیم ملی داشتند، بهیکباره دیدم بعد از اتمام اردوی ملی، برایم پیراهن رونالدو را آورد و گفت این هم پیراهن رونالدو که گفته بودی! لباس تیم ملی رونالدو را به من داد و گفتم ممنون. برایم جالب بود که چطور این مسئله یادش مانده.
*تو خیلی بین طرفداران پورتو محبوب هستی. ما چون معمولاً کامل بازیهای تو را میبینیم تا هایلایت آن را آماده کنیم، تصاویر زیادی در اواخر بازی داشتیم که تماشاگران روی پلاکاردهایشان از تو پیراهن خواسته بودند و یا حتی به تو پیشنهاد ازدواج میدادند! انواع و اقسام پلاکاردها به چشم میخورد.
زمانی حتی به فارسی هم پلاکارد آوردند. 2 بار به فارسی برای من نوشتند.
*که چی؟ با من ازدواج کن؟ (با خنده)
نه (باخنده). اینکه لباس پورتو را میخواهم. اینکه به فارسی مینوشتند خیلی خوب بود. اینکه چند نفر به زبان فارسی پلاکارد بیاورند، خودش فرهنگسازی خوبی است و من به آنهایی که فارسی مینوشتند یا پرچم ایران همراهشان بود، بیشتر لباسهایم را میدادم چون این اتفاق ترویج پیدا کند. مثلاً یک نفر نوشته بود که «مهدی ژاکتت را به من بده!»، قطعا در گوگل سرچ کرده بود چون ما ژاکت که نداریم.
*شعار یا شعر خاصی را هواداران پورتو برای تو ساختهاند؟
یک چیزی برای زمانیکه گل میزنم یا تعویض میشوم ساختهاند که شبیه به آهنگ است. باعث تعجب خودم هم بود که برای من آهنگ درست کردهاند و اینکه شما وقتی از زمین بیرون میآیی، میبینی درون ورزشگاه با یک آهنگ خاص در حال تشویق هستی، حس خوبی دارد.
برای ثبت نظر خود وارد شوید.