روایت توتی از آن پنالتی تاریخی؛ پرنس دیوانه
به گزارش فوتبال 360، در فاصله 79 روز با یورو 2024، صحبتهای توتی در کتاب زندگی نامهاش، تحت عنوان کاپیتان، درباره ضربه پنالتی که 24 سال از آن میگذرد، شنیدنی است!
بازی ایتالیا و هلند در نیمهنهایی یورو ۲۰۰۰ در 120 دقیقه با نتیجه تساوی به ضربات پنالتی کشیده شد تا تکلیف فینالیست جام و رقیب فرانسه در ضربات پنالتی مشخص شود.
استادیوم آمستردام آرنا مملو از هواداران پرشوری بود که یکدست نارنجی پوشیدند تا استادیوم را شبیه دشتی از لالههای نارنجی کنند. با سوتهای کرکننده آنها و حضور فندرسار پنالتیگیر درون قفس توری، صعود ایتالیا به فینال محال به نظر میرسید.
اما قصه برخلاف تصور همگان به کام لاجوردیها پیش رفت. دیبیاجو و پسوتو از ایتالیا پنالتیهایشان را به تور رساندند و در سوی مقابل استام و دیبوئر در مصاف با تولدو ناکام ماندند.
در پنالتی سوم نوبت به توتی 23 ساله رسید او که در حال تجربه اولین تورنمنت مهمش با لباس ملی بود، فشار سنگینی روی دوشش احساس میکرد.
تقابل یکی از مهمترین استعدادهای تاریخ فوتبال اروپا و یکی از بهترین دروازهبانان تاریخ هلند، یک تقابل از جنس رم و یوونتوس. اما نکته غیرقابل پیشبینی این تقابل تصمیم شجاعانه گلادیاتور بود اما ضربه چیپ توتی در تاریخ فوتبال اروپا، قابی ماندگار شد. حالا این روایت را از زبان خود توتی میشنویم:
چند روزی بود تمرینات خود را با ضربات پنالتی به پایان میرساندیم؛ تا زمانی که دینو زوف و فرانچسکو روکا (دستیار زوف)، ضربات ما را زیر نظر داشتند، ضربات کلاسیکم را به طرزی دشوار و زاویهدار میزدم.
اما وقتی آنها میرفتند، گفتند 5 دقیقه دیگر به ضربه زدن ادامه دهیم. آنگاه چندتایی از توپهایم را به صورت چیپ به سمت دروازه میفرستادم. همان ضربههایی که به وسط دروازه میرود و وقتی دروازهبان به یک جهت شیرجه میزند، انگار تو با چیپ به او طعنه زدهای!
او افزود: تا آنجا که من میدانم، اولین بار آنتونین پاننکا، بازیکن اسبق چکسلواکی در سال 1976، یعنی سال تولد من، این کار را انجام داد و توپ به تور نشست.
این کار بسیار پرریسک است چون اگر دروازهبان شیرجه نزند و منتظر بماند و ببیند شما به کدام سمت ضربه را میزنید، به سادگی و مانند یک پاس ارسالی، توپ شما را در آغوش خواهد گرفت اما اگر به اندازه کافی خوب عمل کنید و بتوانید تا لحظه آخر، نیتتان را مخفی نگه دارید، قطعا دروازهبان را فریب خواهید داد و میتوانید مطمئن باشید توپتان گل میشود. چون 90 درصد دروازهبانها درنهایت یک سمت را انتخاب میکنند و دیر یا زود به همان طرف شیرجه میزنند.
آن روزها در تمرینات مقابل تولدو و مخصوصا مقابل آبیاتی این کار را امتحان میکردم و هر بار توپم تبدیل به گل میشد، رو به همتیمیهایم میگفتم: اگر در یک بازی پنالتی بزنم، اینطوری خواهم زد. با افتخار این را میگفتم و آنها را دیوانه میکردم.
صدایشان را میشنیدم که چنین جملههایی میگفتند: تو فقط حرف میزنی! هیچکس تو را باور ندارد!
نستا لبخند زد، مالدینی خندید، اینزاگی پوزخندی تمسخرآمیز زد، دیبیاجو از خنده غش کرد و من به آنها گفتم: اگر این اتفاق بیفتد، به شما نشان میدهم!
پس موقع زدن آن ضربه چارهای نداشتم و اگر چیپ نمیزدم برای همیشه مرا به عنوان یک حراف بیعمل میشناختند! شاید عجیب به نظر برسد در آن لحظه سرنوشتساز و مهم برای کشورم، من به فکر خودم و غرور و اندوه پس از ضربهام بودم!
توتی گفت: وقتی شما قرار است یک پنالتی مهم بزنید، اگر به میلیونها انسانی که مقابل تلویزیون نگران شما هستند فکر کنید، تحت فشار قرار میگیرید و ضربهتان به پرچم کرنر خواهد خورد. از طرفی اگر با آرامش به آن فکر کنید، همه چیز آسان خواهد شد.
بنابراین من از کنار دیبیاجو رد شدم و درحالی که به سمت نقطه پنالتی میرفتم، زیر لب گفتم: من چیپ خواهم زد! او با صدایی ضعیف و با التماس به من گفت: نه نه! او آرام گفت چون اگر بلندتر میگفت، هلندیها متوجه چیزی مشکوک میشدند و به فن درسار اطلاع میدادند منتظر ضربهای غیرطبیعی باشد.
توتی در ادامه گفت: من قبلا با جیجی درباره این موضوع شوخی کرده بودم تا تنش آن را کاهش دهم اما وقتی به دروازه نزدیک شدم، فن درسار واقعا به یک اختاپوس بزرگ شبیه بود. دیوار نارنجی پشت سر او حیرتانگیز بود و دروازه مدام برایم کوچک و کوچکتر میشد و من از این که ممکن است پنالتی خراب بشود، وحشت کرده بودم!
به توپ ضربه زدم و چیپ بینظیری از آب درآمد. فندرسار سعی کرد نشان دهد به چپ خواهد پرید و به سمت راست شیرجه زد. او میخواست تمرکز من را به هم بزند اما توپ را به شکل مسخرهای دور از دستانش دید.
شاید فکر میکردم توپ به او نزدیک است اما او در حال سقوط کردن بود و هرگز دستش به آن توپ نمیرسید. حالا دیگر کسی جرات نداشت مرا حراف خطاب کند!
به نیمکت نگاه کردم و چهرههای حیرتزدهشان را دیدم. اینزاگی دستش را روی سرش گذاشته بود و انگار میخواست بگوید: او دیوانه است!
از کنار تولدو رد شدم و او در حال خندیدن به سمت دروازه میرفت. گویی از قبل از تصمیم من مطلع بود!
دوباره پس از آن تمام توجهات روی تولدو بود. او با 2 مهارش ستاره زمین شده بود. کلایورت توپش را گل کرد و مالدینی ناکام ماند و پس از آن فرانچسکو تولدو با مهار توپ بوسولت ما را به نهایت آسمانها فرستاد و غرق در شادی کرد.
من اولین نفر به سمت او دویدم و در آغوشش پریدم و چندبار با فریاد گفتم: عاشقتم مرد بزرگ!
درنهایت ایتالیا در فینال با گل طلایی ترزگه و با نتیجه 2 بر یک، جدال قهرمانی را به زیدان و یارانش باخت اما از دل آن مسابقات، گلادیاتوری شجاع با موهایی بلند از پایتخت ایتالیا در جهان چهره شد و سالها در صحنه فوتبال برای عشاقش، هنرنمایی کرد.
برای ثبت نظر خود وارد شوید.
درحال بارگذاری