باتیستوتا: سالمندان مرا به گریه میاندازند؛ پدرم اجازه نمیداد درباره همسایهها حرف بزنیم
به گزارش فوتبال 360، رسانه مارکا مصاحبهای اختصاصی، کوتاه و جالب را با گابریل باتیستوتا یکی از بهترین و محبوبترین مهاجمان تاریخ فوتبال انجام داده است که در ادامه بخشهایی از آن را با هم مرور میکنیم.
فوتبال برای یک آرژانتینی چه مفهومی دارد که حاضر است برای رفتن به جام جهانی خانه خود را رهن بدهد؟
(خنده). راستش را بخواهید نمیدانم اما به نظرم یک بازیکن فوتبال طرفداران بسیار زیادی را به دنبال خود میکشد. همینطور که در آمریکا داشتن یک چوب گلف در صندوق عقب ماشین عادی است در آرژانتین همه در ماشین خود توپ دارند و در تمام شرایط فوتبال بازی میکنند. هر جا بخواهید میتوانید تیرک پیدا کنید و دروازه داشته باشید. اینکه تیم ملی در جام جهانی حضور پیدا کرده و تا فینال برسد آنقدر انگیزه زیادی به مردم میدهد که حتی میتوانند برای دیدن بازی نهایی از نزدیک، خانه خود را رهن بدهند تا بتواند آن لحظهها را زندگی کنند!
اگر مارادونا و مسی خدا باشند، گابریل عمر باتیستوتا در چه جایگاهی است؟
من نقش متفاوتی داشتم و وظیفهام گلزنی بود و بس. آنها بسیار بزرگتر و بالاتر به نظر میرسیدند و جادو میکردند.
از دوران کودکی چه خاطرهای از پدرتان در ذهن دارید؟
کار. کار تمام وقت. مردی فوقالعاده مسئولیتپذیر را به یاد میآورم.
پیامی که از پدر خود گرفتید توانستید به فرزندان خود انتقال بدهید؟
بله، به نظرم بله اما این اتفاق در 2 شرایط کاملا متفاوت بوده. در آن دوران هیچ چیزی نداشتم و پدرم هم هیچ چیزی نداشت و من در طرف مقابل ثروتمند بودم. در چنین شرایطی همه چیز سختتر پیش میرفت اما به نظرم آنها با احترام گذاشتن به ارزشها بزرگ شدند و حالا انسانهای بسیار خوبی هستند.
در طول زندگی نداشتن دوست یا عشق شما را به گریه انداخته است؟
نه. هرچند در چندین موقعیت ضربه دیدم اما آن چیزی که مرا به گریه انداخته، دیدن سالمندانی است که با سن و سال بالا همچنان مجبور به کار کردن هستند و هرگز موفق نشدند به چیزی برسند. این موضوع مرا به گریه انداخته.
باربیکیو یا به بیان دقیقهتر و محلی «آسادو» برای یک آرژانتینی چه مفهومی دارد؟
دوستان و حلقه دوستی. به مفهوم دوستی است. وقتی با کسی دوست هستیم یا دوست میشویم اول از همه او را برای خوردن کباب گوشت به خانه دعوت میکنیم.
در دوران بازی از داشتن حریم خصوصی محروم بودید؟
راستش را بخواهید من تا سن 18 سالگی رابطه خاصی با حریم خصوصی داشتم. در فضایی کاملا خصوصی در کنار خانوادهام رشد کردم. پدرم اجازه نمیداد در مورد همسایهها صحبت کنیم و نظری بدهیم. میگفت از کجا میشود فهمید این صدای دعوا به چه دلیل بود؟ یا فلانی چگونه ماشین خریده است؟ اظهارنظر در مورد این چیزها برای ما ممنوع بود و به حریم خصوصی اشخاص دیگر بسیار احترام میگذاشتیم. وقتی وارد دنیای حرفهای فوتبال شدم همه به حریم خصوصیام حمله میکردند و به همین دلیل دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشتم.
اولین روز پس از بازنشستگی را به یاد دارید؟
بله. حس آرامش فراوان داشتم.