«مهدی هاشمینسب»؛ از عشق تا خیانت یا جستجوی هویت؟
به گزارش فوتبال 360، مهدی هاشمینسب 25 سال قبل از پرسپولیس به استقلال رفت؛ انتقالی که نهتنها یک جابهجایی ساده بین دو تیم نبود، بلکه به نماد تعارضات درونی، فشارهای اجتماعی و انگیزههای پیچیده یک بازیکن تبدیل شد. این مقاله با رویکردهای روانشناسی، جامعهشناسی و مالی به تحلیل عمقی این انتقال و ابعاد مختلف شخصیت هاشمینسب میپردازد.
چرا انتقال هاشمینسب از سایرین متمایز شد؟
طی سالها، بازیکنان متعددی از پرسپولیس به استقلال و بالعکس انتقال مستقیم داشتند. اما چرا این انتقال در میان تمام جابهجاییها، تا این اندازه واکنشبرانگیز شد و چنین حسهای شدیدی را برانگیخت؟ مهدی هاشمینسب در پرسپولیس صرفاً یک بازیکن نبود؛ او در میان هواداران به نماد جنگندگی و تعصب تبدیل شده بود. برای هواداران پرسپولیس، او نماینده غرور و هویت تیمی بود و پیوستن او به تیم رقیب، خیانت به ارزشها و تعصب تیمی تلقی شد.
از دیدگاه پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، چنین نمادهایی از بازیکنان، به «سرمایه نمادین» باشگاه تبدیل میشوند؛ سرمایهای که از اعتماد و تعلق گروهی ساخته شده و بخشی از هویت جمعی است. از این رو، انتقال هاشمینسب به استقلال باعث شد تا هواداران پرسپولیس احساس کنند که بخشی از سرمایه معنوی خود را از دست دادهاند.
نیاز به تایید اجتماعی و بازسازی هویت؛ انگیزههای روانی در پشت جدایی
هاشمینسب در پرسپولیس به عنوان یک بازیکن جنگنده و محبوب شناخته میشد، اما به گفته خودش، این محبوبیت کافی نبود و او زیر سایه شخصیتهای بزرگتر، از جمله علی پروین، احساس میکرد به چشم نمیآید. او مدعی است که پروین به محبوبیت او حسادت میکرد و مانع از پیشرفت او میشد. اما علی پروین این ادعا را رد کرده و بر این باور است که دلیل اصلی انتقال، انگیزههای مالی بوده و هاشمینسب صرفاً برای دستمزد بالاتر به استقلال رفته است.
این تضاد در روایتها، عمق پیچیدگی این انتقال را نشان میدهد. از دیدگاه روانشناختی، هاشمینسب به دنبال جایی بود که بدون محدودیتهای پیشین، بتواند خود را تثبیت کند. اما روایت پروین، با تمرکز بر انگیزههای اقتصادی، تنها جنبهای واقعگرایانه و بدون ابعاد عاطفی را نشان میدهد. این اختلافات، عمق تضادهای جامعه فوتبال ایران و فاصله میان ارزشهای اجتماعی و خواستههای شخصی بازیکنان را بازگو میکند.
واکنش به طرد و تحقیر؛ بازتابهای اجتماعی یک جدایی پرتنش
یکی از ابعاد حساس و پیچیده شخصیت هاشمینسب، واکنش او به طرد و تحقیر پس از انتقال به استقلال بود. او ادعا میکند که هواداران پرسپولیس حتی به مادرش حمله کردهاند و این توهین برای او غیرقابل تحمل بود. این حادثه، حس انتقام را در هاشمینسب شعلهور کرد و او را مصممتر ساخت تا در برابر پرسپولیس و هوادارانش بایستد. این سرخوردگی عاطفی در میدان مسابقه با پرسپولیس به اوج رسید؛ گل او به تیم سابق و حرکات نمایشی پس از آن، انتقامی عاطفی به شمار میرفت.
از منظر روانشناسی اجتماعی، این واکنشها بازتابی از تلاش فرد برای مقابله با تحقیر و انزوا هستند. هاشمینسب با انتقامگیری و ساختن شخصیت جدید، تلاش کرد تا هویتی تازه و آسیبناپذیرتر برای خود ایجاد کند. اما این سوال همچنان باقی است که آیا او حقیقتاً از پرسپولیس عبور کرده یا هنوز هم تحت تاثیر وابستگی به تیم سابقش قرار دارد.
شرکت در تمرین پیشکسوتان پرسپولیس؛ تناقضی آشکار
از رفتارهای متناقض هاشمینسب، حضور او در تمرین پیشکسوتان پرسپولیس برای بازی مقابل تیم پیشکسوتان آث میلان است. اگر او واقعاً به استقلال تعلق خاطر یافته و از پرسپولیس دل کنده، چرا در این تمرین شرکت کرد؟ آیا این حضور نشانهای از علاقه به تیم سابق بود یا تلاشی برای جلب دوباره توجه و تایید هواداران پرسپولیس؟ چنین رفتارهایی پرسشهایی درباره هویت واقعی هاشمینسب و میزان تعهد قلبی او به استقلال به وجود میآورد.
مقایسه با انتقال فیگو به رئال مادرید؛ چرا واکنش هاشمینسب متفاوت بود؟
برای درک بهتر واکنشها، انتقال لوئیس فیگو از بارسلونا به رئال مادرید در سال ۲۰۰۰ نمونهای آموزنده است. این انتقال نیز مانند انتقال هاشمینسب، جنجالهای زیادی به پا کرد. هواداران بارسلونا فیگو را خائن خواندند و حتی در جریان بازی به سمت او سر خوک پرتاب کردند. با این وجود، فیگو در تمام طول این ماجرا رفتاری حرفهای داشت و هرگز به توهین یا انتقاد از باشگاه سابقش نپرداخت.
در مقابل، هاشمینسب نتوانست از واکنشهای احساسی دوری کند و بارها در مصاحبهها به هواداران و باشگاه پرسپولیس انتقاد کرد. تفاوت این دو واکنش، نه نشاندهنده تفاوت فشارها بلکه بیانگر ضعف در اصول حرفهایگری و عدم کنترل احساسات است. فیگو با وجود توهینها همچنان متانت حرفهای خود را حفظ کرد، در حالی که هاشمینسب با رفتارهای احساسی به جای مدیریت بحران، خود به عامل تشدید آن تبدیل شد.
تحلیل انتقال از دیدگاه جامعهشناختی؛ هویت و مفهوم سرمایه نمادین
از دیدگاه جامعهشناسانی چون اروینگ گافمن و پیر بوردیو، انتقال هاشمینسب فراتر از یک جابهجایی ورزشی ساده به شمار میرود. گافمن در نظریه خود از مفهوم «مدیریت هویت» استفاده میکند که در آن فرد برای حفظ اعتبار و هویت اجتماعی خود، رفتارهایی خاص انجام میدهد. وقتی هویت فرد از سوی جامعهاش طرد میشود، او ممکن است واکنشهای احساسی شدید نشان دهد. در مورد هاشمینسب، این واکنشها تلاشی برای بازسازی هویتی تازه و بازیابی اعتبار از دسترفته است.
پیر بوردیو، با مفهوم «سرمایه نمادین»، بر جایگاه و اعتبار اجتماعی فرد در چشم مخاطبان تاکید میکند. از این منظر، انتقال هاشمینسب به استقلال اگرچه از نظر مالی او را ارتقاء داد، اما سرمایه نمادین و اجتماعی او را نزد هواداران پرسپولیس به شدت خدشهدار کرد. در جوامعی که ارزشهای تیمی و وفاداری به تیم پررنگ است، چنین تغییراتی به شدت واکنشهای احساسی را به دنبال دارد و بازیکن را وادار میکند تا با هویت پیشین خود مقابله کند.
نتیجهگیری؛ تضاد میان وفاداری و انگیزههای شخصی در فوتبال ایران
شخصیت مهدی هاشمینسب به عنوان فردی که در جستجوی تایید، هویت و احترام اجتماعی است و به مزایای مالی نیز اهمیت میدهد، نمادی از پیچیدگیهای جامعه فوتبال ایران است. او با پیوستن به استقلال، هم به دنبال جبران طردشدگیهای گذشته بود و هم به سود مالی و ارتقاء جایگاه اجتماعی خود فکر میکرد. ماجرای هاشمینسب نشان میدهد چگونه ارزشهای وفاداری و تعلق به تیم، در فرهنگ فوتبال ایران با خواستههای فردی بازیکنان در تضاد است و این تضاد گاهی واکنشهای احساسی و غیرحرفهای را به دنبال دارد.
آیا هاشمینسب همچنان پرسپولیس را دوست دارد یا به هویت جدید خود باور دارد؟
از دیدگاه روانشناسان، انتقالات پرحاشیهای چون این مورد، تعارضات درونی و ابهام در تعلقات عاطفی را آشکار میکنند. رفتارهای متناقض هاشمینسب، مانند گلزنی به پرسپولیس و شرکت در تمرین پیشکسوتان این تیم، این پرسش را پیش میآورد که آیا او واقعاً به استقلال تعلق خاطر یافته یا همچنان به پرسپولیس وابستگی دارد.
روانشناسان معتقدند این رفتارها میتواند نشانه جستجوی توجه و تایید باشد؛ فردی که به هویت قبلی خود وابستگی دارد و در عین حال در پی تایید و پذیرش از جامعه جدید است. آیا او واقعاً به استقلال ایمان آورده یا هنوز درگیر کشمکشهای درونی و نیاز به تایید از سوی پرسپولیسیهاست؟ این پرسش همچنان بدون پاسخ مانده و به راز پیچیدهای در هویت و تعلق او تبدیل شده است.