نیمار: نام من در تاریخ میماند؛ برای این زندگی سختیهای زیادی کشیدم
به گزارش فوتبال 360، از آن چهرههایی است که تقریبا همیشه بیرون از زمین لبخند میزند اما همیشه نمیتوانیم لبخندش را باور کنیم. لبخندش وقتی با عصا در خلال جام جهانی به اردوی تمرینی تیم ملی کشورش بازگشت، باور کردنی نبود. باری سنگین روی دوش این مرد قرار داشت. رقبایش با تیمهای مجهزتر به سخت کردن مسئولیت نیمار کمر همت بسته بودند. حالا و در سرزمین مادری، نیمار جونیور پس از سالها زبان به عقدهگشایی باز کرده و حرفهای دلش را میزند. ستاره برزیلی از سختی زندگی و از ماندگاریاش در تاریخ مستطیل سبز میگوید و شاید برای یکی از معدود دفعات از خودش و عملکردش تمجید میکند. نکته جالب توجه این مصاحبه، طرف مصاحبهکننده بود؛ همسر نیمار جونیور و شاید همین موضوع باعث شده باشد بازیکن مشهور حرفهای دلش را به راحتی و با صراحت بر زبان بیاورد.
قضاوت نکنید
ستاره سلسائو که اخیرا از سوی سرمربی تیم ملی هم مورد تهییج برای رسیدن به فرم ایدهآلش قرار گرفته از قضاوت و رنج کشیدن در این زمینه میگوید: «وقتی کسی از من میپرسد نیمار واقعی کیست، نیماری که مردم نمیشناسند کیست، خودم را ناتوان از پاسخ میدانم. تنها تو(همسر نیمار) قلب مرا میشناسی! زندگی مرا پشت دوربینها میدانی. مردم به راحتی قضاوت میکنند اما هیچکس شرایط را نمیداند یا سختیها درک نمیکند. سختترین چیز، قضاوت شدن یا دوست داشته شدن توسط افرادی است که مرا نمیشناسند. در مورد من طوری صحبت میکنند انگار فقط یک عکس هستم. خودم را خوب میشناسم و میدانم آدم خوبی هستم. کسانی که واقعا من را میشناسند، برای من مهم هستند و نه هیچ کس دیگری!»
زندگی حرفهای
همسر نیمار درباره زندگی فوتبالی او سوال میکند و ستاره برزیلی این بار با اعتماد به نفس دست به عقدهگشایی میزند و ادامه میدهد: «در مورد حرفهام، انگیزه واقعی عشقی است که هنوز در درونم به فوتبال وجود دارد. تا وقتی احساس انگیزه و اشتیاق داشته باشم به بازی کردن ادامه خواهم داد. هرگز در زندگیام تصور نمیکردم الهامبخش دیگران باشد. من از روبینیو، رونالدینیو و رونالدو الهام میگیرم. امروز، جوانانی در سراسر جهان از من به عنوان یک الگو صحبت میکنند. این میراث است. بازگشت به سانتوس در این مرحله از بازسازی باشگاه و حضور در پروژهای فراتر از بازی در زمین، افتخار بزرگی برای من است. این باشگاه درهای زندگی را به روی من گشود، رویای مرا به واقعیت تبدیل کرد و اولین فرصت را داد. هیچکس نمیداند آینده چه چیزی دارد. در حال حاضر تمام تلاشم را خواهم کرد. احساس میکنم هنوز از نظر جسمی و روحی قوی هستم. رویای جام جهانی هنوز در من زنده است. مسابقات نزدیک شده و زمان زیادی نمانده اما من هنوز به تواناییام برای تلاش دوباره با عزم راسخ ایمان دارم. یک پلاک کوچک در خانه دارم که از جام جهانی قبلی گرفتم. این یک عکس قدیمی از من با پیراهن سانتوس است. روی آن نوشتم؛ ما موفق شدیم. من یک رویاپرداز بودم و حالا به موفقیتهای زیادی رسیدهام. جام جهانی تنها چیزی است که باقی مانده. هر چیزی از سر گذراندهام، ارزش تلاش و مبارزه را داشته. صحبت کردن در مورد آینده برای من خیلی سخت است چون دوست دارم حال را با تمام جزئیاتش زندگی کنم. حال برای من یعنی بازگشت به بهترین فرمم، حضور در زمین، ایجاد تغییر و خوشحال کردن همه! به همین دلیل خودم را وقف میکنم. کسی نمیتوانست من را متوقف کند. مصدومیتها جلویم را گرفتند. دوران حرفهای من در فوتبال روزی به پایان خواهد رسید. نامم در تاریخ باقی میماند اما در نهایت همه چیز تمام میشود. سالها خواهد گذشت، بازیکنان و نسلهای دیگر میآیند و میروند. دوران اوج من در پاریس بود. البته چندین دوره مختلف در اوج قرار داشتم؛ در بارسلونا و سانتوس. بین سال های 2017 و 2020 مهار نشدنی به نظر میرسیدم.»
سانتوس
نیمار جونیور وقتی از سانتوس صحبت میکنند، طور دیگری واکنش نشان میدهد و این باشگاه را مثل اعضای خانوادهاش میداند. نیمار درباره تمدید قراردادش با سانتوس هم مثل همیشه عاشقانه پیرامون این تیم صحبت کرده و میگوید: « تمدید قراردادم با سانتوس به این معنی است که به خانه واقعیام بازگشتهام. بازگشت پس از سالها دوری از وطن، شادی وصفناپذیری است. سانتوس شهر من به حساب میآید و دوستان و عزیزانم اینجا هستند. شما منبع قدرتم هستید و به من توانایی ادامه دادن و تحمل هر چیزی را میدهید. بازگشت به جایی که خاطرات زیادی را در خود جای داده، تجربهای وصفناپذیر است. من قبلا آخر هفتهها، چه شنبهها و چه یکشنبهها، برای بازی با تیمهای جوانان به اینجا میآمدم. و وقتی تمرین در اینجا را شروع کردم، احساس کردم رویای کودکی بیش از هر زمان دیگری به من نزدیک شده است. خاطرات، گلها و جامهای زیادی وجود دارد اما ۲ بازی اول مهمترینها هستند. در یکی از آنها حضور داشتم اما بازی نکردم و ناگهان به من گفتند فردا به تمرین برمیگردی چون باید سفر کنی. این یک تجربه قدرتمند، یک شوک و آغاز یک سفر طولانی بود. من با تماشای مسابقات سانتوس بزرگ شدم. از هیجان روی سکوها میلرزیدم، و رویای روزی را در سر میپروراندم که آنجا، در زمین، آن پیراهن را بپوشم. در آن روزها، عشق هواداران را احساس میکردم و عشق بیکران هواداران سانتوس را به خودم تصور میکردم. هیچ چیز نمیتوانست مرا برای آنچه آن روز تجربه کردم، آماده کند. وقتی وارد ورزشگاه ویلا بلمیرو شدم، کاملا شلوغ بود. باران میبارید و هوا تاریک جلوه میکرد اما همه آنجا حضور داشتند. اسمم را صدا میزدند، منتظرم بودند و جشن میگرفتند. انگار هر فریاد، هر نگاه، هر لبخند به من میگفت: من برگشتم... اینجا خانه توست.»




