شماره یک در ادبیات هم میدرخشد؛ کتاب زندگی بوفون برنده جایزه شد
به گزارش فوتبال 360، « کسانی بودند که میخواستند زور بگویند، میخواستند دستور دهند تا برتری خود را نشان دهند، چون نمیتوانستند آن را در خود پیدا کنند و بنابراین مجبور میشدند بهصورت مصنوعی شبیهسازیاش کنند اما ازنظر جسمی بزرگ و درشت شده بودم و باوجود اینکه آرام هستم و دوست دارم رابطه خوبی با دیگران داشته باشم، هرگز متکبران و بدتر از آن، قلدرها را تحمل نکردهام. اگر یکبار زورگوییشان را روی من امتحان میکردند، مطمئنا بار دومی وجود نداشت.» این جملات بریدهای از کتابی نوشته جانلوئیجی بوفون، ستاره سابق دروازه آتزوری و یوونتوس با عنوان «سقوط، برخاستن، سقوط، برخاستن» است. مراسم اهدای جایزه به این کتاب شب گذشته در شهر پونترمولی برگزار شد. کتابفروشان مستقل و هیات داوران متشکل از خبرنگاران ورزشی و اعضای باشگاه پاناتلون با ۱۹۳ رای از میان ۲۸۹ رایدهنده، این اثر را بهعنوان برنده انتخاب کردند. در یادداشتی آمده بوفون که به بازی در زمینهای فوتبال و حضور در صحنههای ورزشی عادت دارد، اعتراف کرده در محیطی مثل مراسم بانکارلا کمی احساس غریبگی و معذب بودن داشته. جایزه توسط ایگناتسیو لاندی، رئیس بنیاد «شهر کتاب»، همراه با شهردار پونترمولی، جاکوپو ماریا فری و جمعی دیگر به بوفون اهدا شد.
صحبتهای بوفون
سنگربان سابق تیم ملی ایتالیا در مراسم اهدای جایزه به سخنرانی هم پرداخت. بخشی از صحبتهای مرد برنده جام جهانی و ناکام لیگ قهرمانان اروپا را میخوانیم: «کتاب یک کتابِ وقایع نگاری نیست که در همه جا پیدا کنید. همه رویدادها، زندگی و شادی هایتان را تغییر میدهند. در این کتاب حکایات زیادی وجود دارد و کمتر کسی میداند زیرا من همیشه ترجیح دادهام زیاد صحبت نکنم. شکستها را ترجیح میدهم زیرا آنها، شما را به فکر فرو میبرند. در پیروزی ها هرگز دلیل پیروزی را تحلیل نمیکنید. شکست شما را مجبور میکند حتی بیشتر پیشرفت کنید. پیروزی در عوض به شما آگاهی میدهد. این تنها دارویی است که انرژی لازم برای رفتن و بردن دوباره را میدهد. پس از چند سال بدون موفقیت به خودت هم شک میکنی و پیروزی در لحظات خاصی به شما کمک میکند بگویید: هنوز ما هستیم! هرگز نقش قربانی را بازی نمیکنم. دنبال حقایق نبودهام. وقتی به آشوب بعد از مادرید با داور فکر میکنم، زجر میکشم و جنبه دیگری از خودم را نشان دادم. با این حال، گاهی اوقات احساسات باعث میشود خود را رها کنید. در کتاب میگویم داور یک پنالتی را سوت میزند و بعد مرا اخراج میکند و کارت قرمز نشان میدهد اما بیش از همه عصبانی بودم چون نتوانستم آن پنالتی را مهار کنم! هیچ اشتباه بزرگی نکردهام. شاید بیشتر از دیگران به خودم آسیب رساندهام. این باعث میشود احساس آرامش کنم. یک جا اشتباه کردهام؛ زمانی که یک شب به خانه برگشتم و پدر و مادرم آنجا بودند و با آنها صحبت میکردم. پدرم به من گفت: نام خانوادگیات را فراموش نکن. وقتی کار بدی انجام میدهی، اعضای دیگر خانواده هم از عواقب آن رنج میبرند. برخی لحظات وقتی خوب پیش میروید، نقطهای کوچک برای کمی به هم ریختن اوضاع پیدا میکنید. به من گفتهاند پنالتیها را مهار نمیکنم. دوران حرفهایام را با مهار ۳۲ درصد پنالتیها به پایان رساندم؛ یعنی از هر ۳ پنالتی یکی را مهار کردم. این یک میانگین عالیست. در جام جهانی برای مثال، من از ۴ پنالتی هیچکدام را مهار نکردم، بعد در لیگ قهرمانان یا سوپرجام چند تایی را مهار کردم اما ما بازی را باختیم. سرنوشت، بزرگترین شادیها را به من داد؛ مثل جام جهانی اما بعد در موقعیتها و بازیهای دیگر باعث رنج من شد. لحظات حساسی را پشت سر گذاشتهام، بله اما میگویند زیبایی و هنر به شما کمک میکنند تا دوباره رویاپردازی و زندگی دیگری را زندگی کنید. در آن حالت افسردگی، پیگیری نمایشگاههای هنری و دیدن نقاشیهای خاص به من کمک کرد یک واقعیت موازی را کشف کنم. صبر لازم است و نباید اجازه دهید ترس بر شما غلبه کند. گاهی اوقات احساس میکنید تسخیر شدهاید و خودتان را نمیشناسید. در زندگیام بسیار خوششانس بودهام ورزش، عشق و کاری را انتخاب کردهام که بهترین ویژگیهایم را بروز داده. کار و فداکاری به شما کمک میکند بهبود یابید و در برابر زمان مقاومت کنید.»

