صدای پای بوندسلیگا میآید؛ در آستانه روشن شدن ماشین فوتبال
به گزارش فوتبال 360، برای در اوج نگه داشتن مخاطب، حفظ اشتیاق طرف مقابل و چشاندن عطشی به منظور گوارا کردن جرعههای بعد از عطش، باید دستاویزی جدید داشته باشی. همیشه در آستینت کلامی تازه پنهان کنی تا معشوقت را به وجد بیاوری. همواره طرحی برای نگه داشتن مخاطبان و مشتریانت کنار بگذاری و آنها را غافلگیر کنی. به عنوان یک بازرگان هم باید همواره آوردهای جدید و پدیدهای تازه را رو میکردند. یک بار دستگاهی جدید، یکی بار لباسی با ویژگیهای نو و یک بار هم وسیلهای برای یک بازی یا سرگرمی! این بار به بندرهای هامبورگ و برمن توپ آوردند؛ جایی که فوتبال از همان توپهای سفر کرده در بستههای بازرگانها به آلمان رسید. آلمانیها یا هر پدیده دوست داشتنی را اختراع میکنند و یا اگر اختراعش نکرده باشد، آن را در مییابد و ارزش افزودهای برخاسته از خودشان بر آن میافزاید. آلمانیاش میکند و نسخه جدیدی از آن را به نمایش میگذارد؛ نسخهای که این بار قرار است به جای وارد شدن، از سرزمین ژرمنها بیرون برود. چند روز به شروع مجدد بوندسلیگا باقی مانده و این سر و صدای فوتبال ماشینی، ارزش افزوده آلمانی مستطیل سبز است. بازرگانان آلمانی برای غافلگیر کردن مشتریانشان، توپ فوتبال داشتند و خاک ژرمنها برای فوتبال، نوع ماشینی و برنامهریزی شده آن را ارائه کرد. آلمان هم در آستینش برای فوتبال آوردهای داشت و سبکی و سیاقی و شمایلی دیگر بر این چهره هزارگونه افزود. فوتبال در تلویزیونها رنگیتر شد و حالا چهره مدرن این ماجرا در چند قدمی ماست.
بازگشت فوتبال آلمان
مقصد پرنده خیال ما، شمال اروپاست. سرزمینی همواره در جریان، برخاسته از خاکستر جنگها، بیدار شده در کشمکش تجربههای تاریخی و مردمانی که شکست هم میخورند اما برخاستن از شکست را در همان روز شکست شروع میکنند. سرزمینی آراسته شده به جنگلهای انبوه، سیراب از بارانها و برفهای سرازیر و بهرهمند از کوههای گسترده و رودهای پرآب! کشوری درگیر تب و تاب فوتبال با ورزشگاهها و سکوها و سکونشینانی پرشور و جدی در حمایت از تیمهای محبوبشان. گویا پرنده خیال دیگر میتواند صدای همهمه هواداران را در بایآرنا را بشنود! با آلونسو به قهرمانی هم رسید و بایرن را به زیر کشید و این خاطره دلچسب را برای تمام تاریخش ذخیره کرد. باز هم خانه تیمشان را به اوج حرارت رساندهاند و در موجی از تب و تاب پیش از شروع یک مسابقه خانگی به آواز بلند و یکدست میخوانند؛
ey Leverkusen, du wunderschöne Stadt am Rein
لورکوزن؛ ای شهر زیبای کنار راین

پولدارهای واسبته به شرکت ردبول را میبینیم. پس از یک فصل دردناک برای جبران آماده میشوند. به میدان میآیند تا مثل فرمول یک، فوتبال را هم تحت سیطره خودشان بگیرند، هر چقدر هم سیطره انداختن بر بوندسلیگا دشوار باشد و به طول بینجامد. زنبورها با همت بیشتر و تلاش افزونتر به میدان میآیند تا دوباره سیگنال ایدونا پارک را با دیوارهای زرد بپوشانند و دیواری پیش روی مسیر آرامش رقبا بسازند. کنار هم بایستند، کنار هم به حرکت در بیایند، دست روی شانههای یکدیگر بیندازند و در صدایی رسا دوباره بگویند؛
Heja BVB
Schwarz und Gelb, wir steh’n zu dir
هی بیویبی
سیاه و زرد، ما پشت تو ایستادهایم

بازگشت هامبورگ را میبینیم و در ورزشگاه مرسدس بنز به تماشای اشتوتگارت مینشینیم. جاهطلبی دوباره یونیون برلین را انتظار میکشیم و خشم هواداران گلادباخ را تماشا میکنیم. میگویند؛ فقط یک بوروسیا در آلمان وجود دارد و خودشان را بازمانده امپراتوری پروسها میدانند و نه دورتموند! از فرانکفورت تا دوسلدورف، از کلن تا برلین، از دورتموند تا برمن و از ماینتس تا مونیخ، همه جدا صدای فوتبال میآید و آلمان را دوباره به رنگ مستطیل سبز در میآورد و بینندگان تلویزیونهای این کشور را پای فوتبال میخکوب میکند.

و اما مونیخ! غول بزرگ باواریایی از دل جنگلهایش وعمق استراحتگاه تابستانی بیرون میآید و در آلیانز آرنا منتظر است تا همه، کوچک و بزرگ فوتبال آلمان را زیر گامهای بلندش قرار دهد و باز هم قهرمان شود. با وجود قطبی مثل بایرن مونیخ از هواداران سایر تیمها کاسته نمیشود و آلمانیها ضمن حضور ابرباشگاهی مثل بایرن، همچنان امید دارند لورکوزن درونشان بیدار شود و برای یک فصل بر بام فوتبال آلمان بایستند. تکقطبی مونیخ فوتبال باشگاهی در آلمان را کسلکننده نمیکند. بوندسلیگا در راه است و برای دیدار دوباره با این آوردگاه بزرگ و قدیمی و جذاب و داغ و پر از هیجان، فقط 2 روز دیگر باید منتظر باشیم.
در اوج
بایرن با خریدهای جدید یعنی لوئیس دیاس و جاناتان تاه و ساختار و سازمان تازه در پی تکرار قهرمانی خواهد بود. این موضوع جدیدی نیست اما رویارویی با سیمای تازه رقبا میتواند برای مدافع عنوان قهرمانی، جدید و مبارزهطلبانه باشد. دورتموند به کواچ دلگرم است. او در روزهای پایانی فصل قبل، نسخه دیگری از زنبورها را با نیشهای زهردارتر و دیوارهای بزرگتر در خانه به تصویر کشید. میخواهند با وداع آلونسو، باز هم جدیترین تعقیب کننده مونیخ نام بگیرند و درکلاسیکر را با حرارت بیشتری روی صحنه ببرند. لورکوزن اگر چه درباره تنهاخ تردید دارد اما به تواناییهای مرد هلندی اعتماد میکند و او را مربی متفاوتی در آلمان نسبت به انگلیس ببیند. مهرههای ویژهای جذب نکردند، ستارههای بزرگی را از دست دادند و در مجموع شبیه به یک عقبنشینی به نظر میرسند اما هنوز حلاوت ایستادن بر سکوی قهرمانی را از یاد نبردهاند و همین روح تشنه تکرار لحظههای خوب به صورت غریزی شیرهای بایآرنا را بیدار و مترصد ماجراجویی دوباره نگه میدارد. لایپزیش با اوله ورنر میآید تا باز هم نظم سابق را پیدا کند و دوباره ویترین جذاب خریدهای تیمهای بزرگ باشد یا حتی اگر ظرفیتش به وجود بیاید، مهرههای پرورش یافته را این بار در ترکیبش حفظ کند و یک مرحله دیگر هم بزرگتر شود. جسته و گریخته، منتظر جاهطلبی تیمهایی مثل مونشنگلادباخ، فرانکفورت، اشتوتگارت و حتی تازهواردی مثل هامبورگ هم خواهیم بود. فوتبال ماشینی بیدار میشود و آلمان، مثل کسی که میخواهد طرف رابطهاش را قبراق نگه دارد با فوتبال ماشینی از راه میرسد. با همان توپهای بندرگاههای برمن و هامبورگ. شمایل و آوردهها و همه جزئیات بازرگانان و حتی عناوین شغلی آنها هم تغییر کرده اما بوندسلیگا، همان است و بازمیگردد تا باز هم مخاطبانش را با حرفی در آستین و سوغاتی جدیدی به اوج هیجان و رغبت و تازگی برساند. اختراعش نکردند اما نسخهای جدید و شمالی تازه به آن بخشیدند و رنگیتر به تصویر کشیدند. ماشین فوتبال از راه میرسد؛ همان پدیدهای که آلمان و آلمانیها به مستطیل سبز هدیه دادند و هویتی برخاسته از خاک و ملیت خودشان را بر آن افزودند.



