موخرهای برای مرگ پله؛ نامی در کتاب آسمانی!
به گزارش فوتبال 360، روزی که شنیدن نام «ادسون آرانتس دو ناسیمنتو» برای اهالی فوتبال کمی ناملموس بود، تنها «پله» آنها را به یاد الماسی سیاه میانداخت. پله، لقب اعجوبهای بود که بدون شک، تاریخ فوتبال را به 2 بازه زمانی قبل و بعد از خودش تقسیم کرده است.
ادسون، نام انتخابی پدر با الهام از «ادیسون» برای کودکِ لاغر اندامی بود که میخواست روشناییِ جهان فوتبال باشد و از تاریکیِ فقر در قامت یکی از قدرتمندترین مردانِ برزیل ظاهر شود. مردی که به کودکان سیاه، آرزوی زندگی کردن را هدیه داد و تا 60 سالگی، خود معنای لقبش را نمیدانست. نامِ پله، در دوران کودکی خوشایندِ ادسون نبود اما با همین لقب، 3 عنوان قهرمانی جهان را به چنگ آورد و سال 2000، سرانجام معنای لقبش را دریافت. مردی که رونالد ریگان، ریاست جمهور ایالات متحده در دیدار با او، خود را این گونه معرفی کرد: «من رونالد ریگان هستم! رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا اما تو، نیازی به معرفی خود نداری زیرا همه جهان میدانند پله چه کسی است. خوشبختم!»
در جستوجوی معنا
خانواده طبق مرسومات زبان پرتغالی، او را «دیکو» لقب داده بودند و همبازیان دوران کودکی در مدرسه، با الهام از لقب بازیکن مورد علاقه ادسون در تیم فوتبال واسکو داگاما، «بیله»، به یک باره او را «پله» صدا زدند تا از آن پس، به این نام شناخته شود. پله زمانی که 8 سال بیشتر نداشت، ابتدا توسط دوستانش در پست دروازهبان به بازی گرفته میشد و آنقدر خوب بازی میکرد که همبازیانش برای بهبود روحیه، او را با بیله، سنگربانی که همبازی پدرش در واسکو داگاما بود، مقایسه میکردند. فریادهای «بیله، بیله» در دوران کودکی همزمان با بازی در کوچه و پسکوچههای «ترس کوراسویس» خیلی زود تبدیل به فریاد «بِله، بِله» و سپس «پله، پله» شد و زیاد طول نکشید که جهان، هنرنمایی سیهچرده لاغر اندامی تحت عنوان پله را در مستطیل سبز، این بار به عنوان مهاجم به تماشا نشست.
پله، ورای تصورات
هرچند پله در ابتدا از لقب اهداییاش چندان راضی نبود اما نه خود، و نه دوستانِ قدیمیاش معنای پله را نمیدانستند و صرفاً به این دلیل که تلفظش در برابر ادسون آرانتس دوناسیمنتو راحتتر بود، او را به این نام صدا میزدند. پله با همین عنوان، مرزهای افتخار در فوتبال برزیل را درنوردید و سرانجام سال 2000، متوجه شد اگرچه لقبش در زبان پرتغالی معنا ندارد اما در بایبل، کتاب مقدس یهودیان به زبان عبری، چندین و چند بار به آن اشاره شده است. پله حتی در کتاب اتوبایوگرافیاش نیز اشاره کرده بود نظری درباره معنای لقبش ندارد و صرفاً آن را پذیرفته است! هرچند مادرش هرگز او را به نام پله نشناخت و تا آخرین روز زندگیِ پله، او را دیکو صدا میزد.
خارقالعاده در مستطیل سبز
در عهد عتیق، «پله» یکی از پرتکرارترین عبارتهاست. در زبان عبری کلاسیک که تورات هم در ابتدا به آن نگاشته شده و بنی اسرائیل در منطقه کنعان (حدود کشورهای فلسطین، لبنان، اردن، سوریه و اراضی اسرائیل)، همزمان با دوران پسا عصر آهن به آن زبان گویش میکردند، لغت پله به معنای «معجزه» است. در بخش 9 از «کتاب اشعیا» آمده است: «مدبر شگفتانگیز، آفریدگار تواناست. سرپرست جاودان، فرمانروای صلح، بهراستی که در تدبیر بیهمتاست.» و در این بین، واژه פֶּלֶא یا همان Pele، بهمعنای «خارقالعاده»* به کار رفته است. پدیدهای که ورای تصورات زمینی، انگار ارمغانی شگرف از عربوث، آسمان هفتم است.
مرگ او، مرگی عادی نبود
در میان اقوام پولینزیایی و بومیان هاوایی در شمال اقیانوس آرام که به چند خدایی باورمندند هم پهله یا همان «مادام پهله» به نشان احترام، نشانی باستانی برای ایزدبانوی آذرخش و آتشفشان، همچنین خالق مجمعالجزایر هاوایی است. مرگ پله، یک مرگ عادی در 82 سالگی و بر اثر سرطان نبود. مرگ پله، مرگ بهترین فوتبالیست تاریخ فوتبال و نماد سختکوشی در مستطیل سبز هم نبود. مرگ پله، مرگ یک آرمان غایی بود. مرگ آرمانی که سرحد آرزوها برای رسیدن است. نابودی یک آرمان شهر در جهان فوتبال. مرگی شبیه به مرگ افلاطونی، برای هر فوتبالیستی که در کودکی در آرزوی پله شدن پا به توپ میشد.
خدایگان هم روزی خواهند مرد!
مرگی که اثبات کرد، خدایگان هم روزی خواهند مرد! اما مرگ، نه نقطه پایان، بلکه دروازه ورود به عالم حقیقت است. آری پله، معجزه بود. او در کودکی، به طرز وحشتناکی بالغ به نظر میرسید و در دورانی که پا به سن گذاشته بود، از همیشه جوانتر. او معجزه فوتبال بود و با حضورش به پیروان جهان فوتبال این امکان را داد تا ورای تصوراتشان از یک فوتبالیست کامل، به اعجاز در مستطیل سبز ایمان پیدا کنند. بله! پله هم روزی خواهد مرد!
برای ثبت نظر خود وارد شوید.
درحال بارگذاری