گرت ساوتگیت و زندگی رویایی؛ بهشت بعد از تجربه برزخ
به گزارش فوتبال ۳۶۰، همهمه و شلوغی عجیبی در ورزشگاه جریان داشت که انسان را عصبی میکرد. صعود انگلیس در یک تورنمنت مهم دیگر قرار بود به یک ضربه از فاصله ۱۲ یاردی بستگی داشته باشد. دوربین روی چهره گرت ساوتگیتایستاده بود و تکان نمیخورد. آیا این صحنه قرار بود، ضربات پنالتی را که کابوس انگلیس شده بود از اذهان پاک کند؟ آیا قرار بود فصل جدیدی در تاریخ فوتبال این کشور نوشته شود؟ عشق خوش فرجامی که به ضیافت پنالتیها وابسته بود...
توپ سر جایش گذاشته شد. 10 قدم به سمت عقب برداشته شد. هیچ توقفی در کار نبود. فاصله میان گام به عقب و یک حرکت سریع برای زدن ضربه، بسیار کم به نظر میرسید. ضربهای نرم و آرام متمایل به سمت چپِ دروازه رفت. دروازهبان خیلی راحت حرکتش را انجام داد و توپ را مهار کرد. ناامیدی توأمان با حقیقتی تلخ در سراسر چشمان گرت ساوتگیت آشکار بود. دستانش را به نشانه عصبانیت به رانَ و سپس سرش زد و به نشانه ناراحتی، گونههایش را تِکاند. سرش را خم کرد و تا میانههای راه، پیش از آنکه پیش هم تیمیهایش برسد به فکر فرو رفت.
تیم ملی انگلیس در دهه ۹۰ با حذف توسط ضربات پنالتی طلسم شده بود. انگار که سرنوشت آن را از رسیدن به خواستهشان منع میکرد. شکست در جام جهانی ۱۹۹۰ مقابل آلمان غربی و مقابل آرژانتین در جام جهانی ۱۹۹۸، قلب سربازان ملکه را شکست. شکست در نیمه نهایی جام ملتهای اروپا ۱۹۹۶ مقابل آلمان، شاید حتی قلب ملکه را هم شکست. مربی کنونی تیم ملی انگلیس، ششمین پنالتی زن در آن بازی بود؛ موقعیتی غیرقابل تصور که میتوانست تمام ناکامیهای گذشته را پاک کند و یا به آنها ادامه بخشد. او ناخواسته دومی را انتخاب کرد. از دست دادن این ضربه پنالتی، دلهای بسیاری را پر از درد کرد اما گرت ساوتگیت از همان دوران جوانی، یک رهبر بود.
ساوتگیت در طول دهه ۹۰ در تیمهای کریستال پالاس و آستون ویلا بازی کرد. پیوستن گرت به سلهرست پارک در سال ۱۹۸۸ در حدی نبود که با Spice Boys (به بازیکنان معروف لیورپول در اواسط دهه ۹۰، این لقب را داده بودند) یا Cool Britannia (دورانی در دهه ۹۰ انگلیس که خوانندهها و بندهایی مانند Spice Girls با استفاده از فرهنگ پاپ دهه ۶۰ انگلیس در این کشور غوغا کردند) مقایسه شود اما با توجه به اوضاع لیگ برتر انگلیس، بذرهای یک نسل پرقدرت که قرار بود دوباره این کشور را بر سر زبانها بیندازند، شروع به جوانه زدن کردند. بدون اغراق میتوان آن دهه را تولد دوباره لیگ برتر نامید.
به محض ورود گرت، استعداد و مهارتهای او از چشم آلن اسمیت دور نماند و خیلی زود به عنوان کاپیتان تیم جوانان پالاس انتخاب شد. مدافع تیم ملی انگلیس در سالهای آتی تا سن ۱۷ سالگی با پختگی و پشتکار بیش از صد بازی انجام داد. قدرت رهبری او، باعث میشد زودتر از سایرین پیشرفت کند و از هم سن و سالهای خود کهایان رایت، جف توماس و مارک برایت بودند، پیشی بگیرد و حتی گاهی آنها را هدایت کند.
سیمون اوزبورن، فارغ التحصیل از آکادمی این باشگاه و هم تیمی گرت ساوتگیت، معتقد است «گرت یک آرامش و خونسردی» نسبت به او داشت؛ مردی که همیشه حرفهای و وابسته به تعهداتش بود. او باهوش نشان میداد و از طرز گفتاری جالب برخوردار بود که ادای کلماتش را خاص میساخت. والی داونز، سرمربی اسبق پالاس به گرت لقب «نورد (Nord)» را داده بود که بیشتر به خاطر دنیس نوردن (نویسنده و مجری برنامه کمدی)، مجری برنامه معروف «It’ll Be Alright On The Night» بود. گرت هم مانند نوردن، واژهها را انتخاب و با شیوه دقیق صحبت میکرد. این مرد باهوش و یک رهبر بزرگ در اوایل شروع دهه جدید به تیم اصلی راه یافت و حتی موفق به انجام بازی هم شد. استیو کاپل از این جوان در جام اتحادیه سال ۱۹۹۰ در ماه اکتبر استفاده کرد.
تا ماه آوریل همان فصل، گرت به ترکیب اصلی راه یافته بود و این بار قرار شد مقابل لیورپول بازی کند. کاپل در آن دیدار میخواست از مهارتهای دفاعی مدافع خود استفاده کند، بنابراین گرت بازی را در پست دفاع راست آغاز کرد. تجربه حضور در یک دیدار بزرگ، آن هم در فیزیکیترین لیگ جهان مقابل لیورپول بزرگ، برای ساوتگیت معنای خاصی داشت.
گرت ساوتگیت، بیشتر در فصل 1992-1991 خودش را ثابت کرد. انجام ۳۹ بازی در طول فصل، آشنایی بیشتر با تواناییهای خودش، گرت را به بازیکن بهتری تبدیل کرده بود. کاپل هم از این فرصت استفاده کرد و با بهره بردن از او در پست دفاع میانی و هافبک میانی به اهدافش نزدیکتر شد اما این اهداف شاید چیزی نبود که کریستال پالاس نیاز داشت. آنها در فصل آتی سقوط کردند تا اسمیت، مردی که بهتر از همه گرت را میشناخت، روی کار آید. تا ماه نوامبر، اوضاع خوب پیش رفت و پالاس در آستانه بازگشت به لیگ برتر انگلیس قرار گرفت. اسمیت در یک تصمیم بزرگ، ساوتگیت را در سن ۲۳ سالگی به عنوان کاپیتان تیمش انتخاب کرد.
ساوتگیت کل فصل را به عنوان هافبک میانی بازی کرد و ۹ گل هم به ثمر رساند. او دومین گلزن برتر تاریخ تیم قهرمان لیگ قهرمانی نام گرفت. همچنان ساوتگیت به عنوان جوانترین کاپیتان تاریخ کریستال پالاس شناخته میشود. فصل ۱۹۹۴/۹۵، آخرین روزهای گرت در کریستال پالاس بود. آنها در هر 2 جام داخلی انگلیس به نیمه نهایی راه یافتند که حاصلشان شکست بود. در جام حذفی مقابل منچستریونایتد و در جام اتحادیه مقابل لیورپول شکست خوردند. لیگ برتر در راه افزایش تیمها به ۲۰ تیم بود. این یعنی آنها ۵۷ بازی در کل فصل انجام دادند که از نظر فیزیکی هم تخلیه شدند و هم در لیگ دوباره سقوط کردند. ساوتگیت در تمامی آنها بازی و دِین خود را ادا کرد.
با رسیدن به اواسط دهه ۹۰، ساوتگیت به هدفی جذاب برای تیمهای لیگ برتری تبدیل شد. آستون ویلا با شکستن رکورد باشگاه، ۲. ۵ میلیون پوند برای ساوتگیت پرداخت کرد. کم کمتری ونبلز، سرمربی وقت تیم ملی انگلیس، بیشتر به ساوتگیت توجه میکرد. قرار بود اسامی بازیکنان در یورو ۹۶ مشخص شود و گرت، یکی از جدیترین نامزدها بود. ویلا پارک برای ساوتگیت خوش یمن به نظر رسید. این را به وضوح میتوان بر زبان آورد.
برایان لیتل، سرمربی آستون ویلا از ساوتگیت در پست هافبک میانی استفاده کرد. برایان باور داشت گرت میتواند هم به مدافعان اعتماد دهد، هم مهاجمان تیم، خیالشان از بابت خط هافبک راحت باشد. او جواب این تغییر را گرفت. در اولین فصل، آنها در لیگ چهارم شدند و در جام حذفی به نیمه نهایی صعود کردند. مهمترین دستاوردشان هم قهرمانی در جام اتحادیه بود. پس از این فصل موفقیت بار، او با سایر اعضای تیم ملی انگلیس همراه شد تا در مهمترین جام بینالمللی سهشیر از جام جهانی ۱۹۶۶ به این طرف، شرکت کند. او قرار بود کنار تونی آدامز، نقطه قوت تیمش باشد.
او و مدافع دیگر تیم، فقط 3 گل در کل رقابتها دریافت کردند. در یک چهارم در ضیافت پنالتیها پس از ضربه چهارم پیروزی را قطعی کردند. هویت پنالتی زنهای پنجم و ششم همچنان مشخص نشده بود تا اینکه آن نیمه نهایی نحس از راه رسید. شکست بد مقابل آلمان و پیرو آن، مصدومیت ساوتگیت از ناحیه پای راست، واقعاً تلخ بود. هم تأثیر روانی و هم تأثیر فیزیکی هنوز همراه ساوتگیت بود. هیچ کس از درد درون گرت خبر نداشت.
گرت ساوتگیت یک فصل موفق دیگر را سپری کرد که نتیجه آن، پنجمی در لیگ و رسیدن به رقابتهای لیگ اروپا بود. فصل بعد، سرمربی تیم تغییر کرد و به جای لیتل، جان گرگوری کم تجربه روی کار آمد. اولین اقدامش هم دادن بازوبند کاپیتانی به گرت بود: «او یک مدل حرفهایگری برای کل تیم بود. همیشه در آمادهسازی برای بازیها دقیق عمل میکرد. مناسب غذا میخورد و به طور صحیح ورزش میکرد. واقعاً هم گرت ساوتگیت هم بیرون از زمین و هم در داخل زمین، یک الگوی نمونه بود. همیشه هم به بخش تاکتیک فوتبال، علاقه زیادی نشان میداد.»
در ویلا پارک، اوضاع برای سالها خوب پیش رفت. آنها هرگز به زیر رتبه هفتم نرسیدند. پس از آستون ویلا، مقصد بعدی گرت، میدلزبورو بود. او در آنجا سعی کرد بیشتر به بخش حرفهای و تاکتیکهای فوتبال بپردازد و در نهایت در سال ۲۰۰۶ به مربیگری روی آورد. او کارش را در تیم زیر ۲۱ سالههای انگلیس که بهترین مقصد برایش محسوب میشد، آغاز کرد. گرت پیش از آنکه حرفه مربیگری را با عشق و شوق آغاز کند، رویاهای بزرگی داشت که یکی از آن رویاها با نامیده شدن به عنوان یکی از مربیانی که آغازگر تغییر و تحول در فوتبال انگلیس شدند، تحقق یافت. سرمربیگری گرت ساوتگیت برای بسیاری یک شگفتی بود اما برای کسانی که در دهه ۹۰ راهشان به ساوتگیت برخورد کرده و او را شناختهاند، یک تقدیر به حساب میآید. هیچ کس بیشتر از گرت ساوتگیت، لایق جایگاهی که اکنون در اختیار دارد، نیست.