داستانهای فراموش شده جام ملتهای اروپا؛ پیراهن آلمان به جای دستمال توالت!
05 مهر 1402 ساعت 06:0141 نظر
هلند در خاک آلمان، انتقام فینال جامجهانی را به شکل ویژهای گرفت.
به گزارش فوتبال 360، با قهرمانی فرانسه میزبان در دوره قبل در آستانه یورو 1988 کشورهای بیشتری برای کسب میزبانی جام ملتهای اروپا به یوفا درخواست میدادند. آلمان غربی که در جام جهانی 1974 هم میزبانی را تجربه و مسابقات را با عنوان قهرمانی به پایان رسانده بود، همراه انگلیس، نروژ، سوئد و دانمارک برای میزبانی از هشتمین دوره مسابقات جام ملتهای اروپا اعلام کاندیداتوری کرد.
اتفاق آرا به سود ژرمنها بود و درحالی که هر کدام از رقبا تنها یک رای به دست آوردند، آلمان غربی با قاطعیت و کسب 5 رای، به میزبانی رسید. این اولین میزبانی آلمانها در تورنمنت اروپایی بود اما یک مشکل وجود داشت.
فروپاشی آلمان نازی پس از جنگ جهانی دوم و تحمل خسارتهای فراوان، چه در طول جنگ و چه پس از پایان جنگ به دست اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای متفقین، باعث شده بود روند بازسازی این کشور بسیار طولانی طی شود و از طرف مقابل پس از جنگ، آلمان همچون غنیمتی جنگی، میان نیروهای پیروز در جنگ جهانی دوم تقسیم شده بود.
مشکل چه بود؟
بنا بر توافق سران ایالات متحده و بریتانیا با اتحاد جماهیر شوروی در کنفرانس یالتا، عملیات تقسیم آلمان در سال 1949 مورد توافق واقع شده بود. به موجب این قرارداد، کشور آلمان به ۴ منطقه تقسیم شد؛ نیروهای فرانسه در جنوب غرب، بریتانیا در شمال غرب، ایالات متحده در جنوب و اتحاد جماهیر شوروی در شرق مستقر شدند. ۳ منطقه انگلیس، فرانسه و آمریکا با نام جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی) و منطقه شرقی زیر سلطه اتحاد جماهیر شوروی با نام جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) اعلام موجودیت کردند. بنابراین آلمان شرقی دولتی کمونیستی و جزو بلوک شرق در دوران جنگ سرد بود و در سی و نهمین سالگرد اشغال آلمان، این کشور قرار شد میزبان مهم ترین تورنمنت اروپایی در سطح ملی باشد.
برلین، جواهر چند تکه اروپا
با این که برلین در قسمت تحت نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته بود و ابتدا تصور میشد تمام این شهر توسط کمونیستها اداره خواهد شد، به دلیل اهمیت و ویژگیهای خاص برلین، این اتفاق رخ نداد و این شهر با آنکه در داخل مرزها و خاک آلمان شرقی قرار گرفته، میان ۴ کشور اصلی پیروز در جنگ تقسیم شد. در ماههای نخست، این شهر توسط کمیسیونی متشکل از هر ۴ کشور می چرخید و ریاست این کمیسیون، هر ماه و به صورت چرخشی به عهده یکی از ۴ کشور بود. سپس قسمت شرقی شهر، تحت کنترل نیروهای شوروی باقی بماند و قسمت غربی آن به صورت مشترک، توسط ۳ دولت آمریکا، انگلیس و فرانسه تحت تسلط درآمد.
حضور در یورو 88 مطلوب بود؟
آلمان شرقی در معرض فروپاشی اقتصادی قرار گرفته بود و مهاجرت نیروی کار از دهه 50 به سمت آلمان غربی، خسارتهای زیادی را برای اتحاد جماهیر شوروی و دولت آلمان شرقی تحت رهبری «اریک هونکر» به ارمغان آورد چون اقتصاد و صنعت آلمان شرقی، عملاً بر کمکهای شوروی شکل یافته بود. بنابراین تحت حاکمیت خروشچف، آنها دست به عملی محدود کننده در خاک آلمان زدند. نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، تمام راههای ارتباطی بین برلین شرقی و غربی را مسدود کرد و کمونیستها دیوار برلین را به عنوان «دیوار حافظ ضد فاشیست» و با هدف جلوگیری از رفت و آمدهای نامطلوب (به تعبیر اروپای شرقی) بنا کردند.
در طول بیش از 3 دهه، پیشرفت قابل توجهی در مناسبات امنیتی برقرار شد؛ از کشیدن یک دیوار موازی در سمت دیگر و ایجاد نوار مرگ برای کنترل عبور و مرور گرفته تا مجهز شدن دیوار به سیمهای حامل جریان الکتریسیته و افزایش استحکام سازه با بتن و سنگهای سخت. ورود به نوار مرگ، برابر با کشته شدن بود و در طول سالهای جدایی برلین، بیش از 125 نفر به کام مرگ کشیده و بیش از 200 نفر به شدت مجروح شدند.
طلسم ادامهدار ناکامی مدافعان عنوان
بنابراین با توجه به شرایط حاکم، پایتخت کشور میزبان یعنی برلین، نمیتوانست میزبان خوبی برای این تورنمنت باشد و از طرفی المپیا اشتادیون در سمت غربیِ شهر برلین قرار داشت؛ استادیومی که تبدیل به فاکتور اول پروپاگاندا آدولف هیتلر شده و پس از شکست آلمان در جنگ جهانی، به طور معجزه آسایی سالم مانده بود. بلوک شرق، هرگز حاضر به حضور در چنین تورنمنتی تحت شرایط مورد اشاره نبود.
المپیا اشتادیون برلین با وجود اینکه میزبانی از جام جهانی 1974 را برای 3 بازی تجربه کرده بود از جمع شهرهای میزبان خط خورد و این موضوع، حضور کشورهای بلوک شرق را در این تورنمنت تضمین میکرد.
شگفتی بزرگ، عدم توفیق مدافع عنوان قهرمانی در رسیدن به تورنمنت نهایی بود؛ جایی که آبی پوشان فرانسوی در گروه سوم پایینتر از اتحاد جماهیر شوروی و حتی آلمان شرقی قرار گرفتند. در پایان دور مقدماتی، یان بوسمان از هلند که در بازی نیمه تمام این تیم مقابل قبرس گلزنی را تجربه کرده بود با 9 گل در صدر جدول گلزنان ایستاد تا نوید بخش یک تورنمت امیدوارکننده برای لالههای نارنجی در خاک آلمان باشد.
رقیب نه، آنها دشمن یکدیگر بودند!
در این تورنمنت، فرانتس بکن باوئر که در اولین تجربه سرمربیگریاش آلمانها را به فینال جام جهانی 1986 رسانده و مغلوب جادوی مارادونا در آرژانتین شده بود، خود را مرد اول نیمکت مانشافت میدید. لوتار ماتیوس بازوبند کاپیتانی را بر بازو داشت.
پس از انجام بازیهای گروهی در مرحله نیمهنهایی آتزوری باید به مصاف اتحاد جماهیر شوروی میرفت و هلند، حریفِ ژرمنها شده بود؛ یک دنیا نفرت، یک دنیا کینه، یک دنیا دشمنی و مصافی که در مستطیل سبز، بوی خون خواهی میداد. در سطح قاره اروپا، تیمهای بسیاری رقیب یکدیگر بوده و بازیهای ملی هم از این قاعده مستثنی نیستند. تیمهای رقیب، از رقابت با یکدیگر لذت میبرند اما آلمان، رقیبِ هلند نبود. لالههای نارنجی نمیتوانستند آلمانیها را به جز با لفظ «دشمن» صدا بزنند. آلمانها دشمنِ هلند نام داشتند. مصاف دادن با دشمن نه اما شکست دادنش، لذتی ابدی را به همراه دارد.
آلمان هراسی پس از 4 دهه
همه چیز در «آلمان هراسی» خلاصه میشود. ۵ سال اشغال هلند توسط آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، بمباران روتردام، پناه بردن خاندان سلطنتی به لندن و سپس کانادا، دستبرد دولت آلمان نازی به منابع کشور، قتل عام یهودیان مقیم هلند، کشته شدن بیش از 250 هزار نفر از مردمان این کشور و حتی مسائل کوچکتری همچون توقیف دوچرخه مردمان داچ به جهت استفاده سربازان ، همه و همه، دست به دست هم دادند تا مردمان این سرزمین، از ژرمنها متنفر باشند.
فینال جام جهانی 1974 همچون نفتی بود بر شعلههای آتشِ این نفرت؛ دیداری که در آن طلایی ترین نسل هلند، مغلوب آلمان غربی شد و دستش از رسیدن به جام کوتاه ماند. هلند 1974، بهترین تیم جهان بود و به نظر، این حجم از نفرت میان بازیکنان وجود نداشت. یوهان کرایف و بکن باوئر، کاپیتانهایی بودند که یکدیگر را رفقای صمیمی صدا میزدند.
مسابقهای که در تاریخ، نظیر ندارد
جنس این مسابقه فرق داشت. به سبب شایعه پراکنیهای نشریه آلمانی بیلد، یوهان کرایف پس از شکست در فینال جام جهانی 1974، تصمیم گرفت در جام جهانی 1978 شرکت نکند و نتیجه، شکست دوباره هلندیها در فینال جام جهانی، این بار مقابل آرژانتین بود. نفرت هلندیها از آلمان، در بیشترین حد ممکن به نظر میرسید.
بازیکنان هلند در زمین، ارتشی را به یاد میآوردند که برای شکست ورماخت، هم قسم شده بود. این بار نهضت مقاومت هلند، لباسی نارنجی بر تن داشت و استادیوم فولکس پارک اشتادیون در هامبورگ با حضور بیش از 50 هزار تماشاگر، میزبان این نبرد تمامعیار بود. تنها تعداد بلیتهای کمی به تیم میهمان اختصاص داده شد اما استادیوم مملو از طرفداران هلند به نظر میرسید!
فان باستن و رکوردی که حتی کرایف به آن نرسید
به نظر میرسید برنده این دیدار، در وقتهای اضافی مشخص خواهد شد اما 2 دقیقه مانده به پایان وقت قانونی، یان ووترس در یک نگاه، فضای خالی پشت مدافعان آلمان را تشخیص داد و توپ را به مارکو فان باستن رساند. فان باستن، بهتر از آن بود که در به ثمر نشاندن توپ، ناموفق باشد. گل دوم در واپسین لحظات دیدار، یک پایان دراماتیک، فریاد شادی از قلب آمستردام، انفجار ورزشگاه و تمام. هلند، پس از 48 سال، سرانجام انتقام روزهای تاریک را گرفته بود. دیگر یادآوری باخت در فینال جام جهانی، کسی را آزرده خاطر نمیکرد. نهضت مقاومت، این بار نه در هلند بلکه در خاک آلمان، در خانه ژرمنها پیروز شده و شاید «عدالت» به شکل غیر قابل باوری اجرا شده بود!
دیدار با دزد دوچرخه
بعد از پیروزی، بیش از 9 میلیون هلندی برای جشن گرفتن به خیابانها ریختند که بزرگترین گردهمایی تاریخ، پس از جنگ جهانی دوم در این کشور بود. مردم هلند فریاد میزدند: «بالاخره دوچرخههایمان را پس گرفتیم.» اهمیت این پیروزی برای جامعه هلند، آنقدر زیاد بود که کتاب شعری در وصف این مسابقه به چاپ رسید و مجموعهای از شاعران بلند آوازه این کشور به همراه بازیکنان، اشعارشان در وصف پیروزی برابر آلمان را سرودند.
قرار بود پس از بازی، هیچ کس پیراهنش را با بازیکنان حریف عوض نکند اما رونالدو کومان از هیچ قاعدهای پیروی نمیکرد. او پیراهنش را با اولاف تون عوض کرد اما نه به قصد نگه داشتن یادگاری. بهتر است تصویر حرکت زشت کومان پس از تغییر لباسش را خودتان تماشا کرده و صرفاً همین جمله از زبان مدافع هلندیها را از ما بپذیرید: «میخواهم به عنوان دستمال توالت از این پیراهن استفاده کنم!»