تنهاخ و عینک خوشبینی افراطی؛ سیر طولانی روز در شب
به گزارش فوتبال 360، عینکش را روی صورتش گذاشته؛ عینکی که خودش مطابق با خواستگاه فکری و دیدگاههای شخصی طراحیاش کرده و دنیا را با این عینک به رنگ دلخواهش میبیند. تو بگو این دنیا سفید است. او شاید به رنگی دیگر آن را تماشا کند. تو بگو شب از راه رسیده. اریک تنهاخ، روز میبیند چون عینکش برایش اینگونه تصویرگری میکند. اکنون واقعا شب در یک قدمی شغل مرد هلندی کمین کرده. سایهها قد میکشند، خورشید زندگی در لیگ برتر انگلیس به آن سوی افق خیز برداشته و محو شدن از دیدگان اهالی این منطقه را تجربه میکند، دامن سیاه شب و هیمنه تاریکیاش، تمام رویاها در تئاتر رویاها را خاموش کرده و اولدترافورد قدیمی و بزرگ به جز کابوس نمیبیند. با این حال و روز هم اریک تنهاخ اصرار دارد مدیریت باشگاه پشت او هستند و به اخراج نمیاندیشد. پر افتخارترین تیم تاریخ لیگ برتر در خانه گل نمیزند و 3 تا 3 تا گل میخورد، منچستر با هیبت فرگوسن در جایگاه چهاردهم جدول آرام گرفته. هواداران همیشه وفادار این تیم پس از سالها وفاداری در سختترین روزها و شبها این بار پیش از سوت پایان بازی ورزشگاه را ترک میکنند تا شاید کمی هم به از دست دادن این شغل بیندیشی! اریک تنهاخ به سوی شب حرکت میکند و شاید شبیه به شخصیت نمایشنامه معروف «یوجین اونیل» به نام «سیر طولانی روز در شب» حرکتش به سمت ویرانی و خرابی و تباهی سرعت گرفته اما خودش این موضوع را باور ندارد. لبخند میزند، شوخی میکند، سرخوش است اما دنیایش به سوی تباهی گام بر میدارد. دنیا برای منچستریونایتد، سرمربیاش، هوادارانش و تاریخ این باشگاه رنگی دیگر را بر ملا کرده و آنها هنوز در تب و تاب غروب ستاره بختشان میسوزند. عشق به این باشگاه در حال رخنمایی در قالبی از نفرت نسبت به سرمربی هلندی جریان دارد و اریک تنهاخ شاید مورد بیشترین ملامت و سرزنش و انتقاد در بین همه جانشینان ناکام الکس فرگوسن قرار بگیرد. مرد هلندی طعمه محبوب خشم منچستریهاست که شاید بر سرش آوار شود و بعد از جدایی حتی دیگر جایی در آژاکس محبوبش هم نداشته باشد. او شاید ضربهای سختتر از سیلی واقعیت به صورت مویس، مشتی کوبندهتر از اخراج لوئی فنخال، تیری زهرآگینتر از شکست شخصیت مورینیو در اولدترافورد و گردابی مهیبتر از روزهای پایانی سولسشائر را پیش رو داشته باشد. اریک تنهاخ هر هفته نه؛ بلکه هر روز و گاهی هر ساعت در منچستریونایتد تنهاتر میشود و با عینک خوشبینی افراطی ساخته دست افکار خودش،دوست ندارد این سقوط را باور کند. خطرات بزرگی دنیای مرد هلندی نیمکت یونایتد را تهدید میکنند.
نمایشی برای شفافیت
فصل اول را با موفقیتی نسبی پشت سر گذاشتند. امید لبخند زد به سکوهای اولدترافورد اما لبخندی تلخ به مرارت شکستهای تاریخی در مقابل لیورپول و منچسترسیتی! آنها سهمیه لیگ قهرمانان را هم گرفتند اما به چه قیمتی؟ به قیمت دریافت 7 گل از لیورپولی که در دوران فرگوسن تحمل یک گل از سوی این رقیب را هم نداشتند و هنوز هم ندارند. تنهاخ نسبتا موفق بود و محبوب نه! با این حال دامنه باشگاه منچستری با همه جزئیاتش از هواداران و مدیران سعی داشتند شیرینی این شرایط را بیشتر حس کنند و چشم روی تلخیهای آن ببندند. روزها گذشت، تیم به آنچه اریک تنهاخ میخواست نزدیکتر شد و بازیکنان مورد غضب او یکی پس از دیگری اردوی شیاطین سرخ را ترک کردند. رختکن در مشت مرد هلندی قرار گرفت. اوضاع را زیر سلطه خودش در آورد و باید در دومین فصل حضورش تغییری در مسیر بهبود نتایج تیم رقم بزند. نشد آنطور که تنهاخ و منچستریها میخواستند. نه تنها نتایج یونایتد، بلکه نمایش کسلکننده این تیم در زمین و ناکامی شیاطین سرخ در ارائه یک بازی با کیفیت لیگ برتری همه را مایوس و مایوستر میکرد. منچستر باید در دومین فصل نشانههایی از پیشرفت سرمربی در کنترل اوضاع را به نمایش میگذاشت اما صحنه، تداعی کننده خارج شدن کنترل از دست مرد هلندی بود. نتایج ضعیف با انضمام نمایش ضعیف به پایان دومین فصل هم رسیدند. تیغ روی گردن شغل اریک تنهاخ بود.یک پیروزی در برابر منچسترسیتی و یک جام قهرمانی برای باشگاه مدیران جدید را هم به صبر وا داشت تا آنها هم بخواهند به سرمربی تیم احترام بگذارند و فرصت بدهند. مردان زیادی از نقاط مختلف لیگ برتر و حتی اردیویسه به منچستر آمدند. ویلکاکس، بریلزفورد، برادا، فننیستلروی و دیگران در زیر نام معتبر و ثروتمند سر جیمی راتکلیف به یونایتد آمده بودند و همگی به اتفاق نظارهگر اوضاع فنی تیم هستند. فصل سوم یونایتد با تدبیر مدیران جدید تغییرات زیادی داشت. کارینگتون بهتر شد، اولدترافورد معایبش را برطرف کرد و شاید از همه مهمتر اینکه تیم نقل و انتقالات باشگاه هم مثل سالهای قبل فرسایشی عمل نکرد. آنها لنی یورو را از چنگ رقیبی مثل رئال مادرید بیرون کشیدند و با خرید اوگارته به داد تنهاخ در میانه زمین رسیدند. همه منتظر نمایشی متفاوت از تیم مرد هلندی بودند. صحنه باز هم خراب و خرابتر و مسیر تاریک و تاریکتر شد و اکنون اریک تنهاخ در یک قدمی شب جدایی از تیم انگلیسی ایستاده و هنوز هم نمیخواهد خطر را باور کند. دستکم مصاحبههای او چنین موضوعی را تداعی نمیکنند و مطمئن ایستاده و میگوید؛ «در پایان فصل همه چیز مشخص خواهد شد و ما در مسیر درستی قرار داریم». این مسیر درست البته فعلا در ایستگاه رده چهاردهم جدول متوقف شده و معلوم نیست مقصد مورد نظر تنهاخ کجاست. تیمش از باز کردن دروازه استونویلا عاجز ماند و او به گل نخوردن اونانا اشاره میکند. منچستر ضعیفترین شروع تاریخش در لیگ برتر انگلیس را پشت سر گذاشته و تنهاخ هنوز میگوید «باید در بازی با توپ بهتر عمل کنیم»!
خاموشی چراغ خطر
اگر خودرویی در مسیری با چراغ خطر خاموش و خراب مواجه شود، طبیعی است از آن عبور خواهد کرد و در معرض تصادف قرار میگیرد. رویدادهای خطرناک به همین شیوه در نزدیکی خودروی اریک تنهاخ کمین کردهاند. مدیران تیم به منظور حمایت از سرمربی که در ابتدای فصل قراردادش را تمدید کردند و برای حفظ اعتبار خودشان با ملاحظه در مورد عملکرد تنهاخ حرف میزنند و او شاید هنوز هم خیال میکند میتواند قید لیگ را بزند و به قهرمانی در یکی از جامهای داخلی، جام اتحادیه یا حذفی بسنده کند و با این طناب پوسیده در مسیر شیبدار سقوط زنده بماند. در دیدار مقابل تاتنهام، صحنهای ترسناک برای منچستریونایتد رقم خورد. وفادارترینها، آنها که در شکستهای 5 گله و 7 گله مقابل لیورپول هم در کنار تیم میماندند و بعد از تحقیر شدن مقابل رقیب سنتی بازیکنان تیم محبوبشان را تشویق میکردند، برخلاف رویه همیشگیشان پیش از سوت پایان مسابقه ورزشگاه را ترک کردند. شاید تنهاخ به جای مصاحبههای مدیران تیم باید به این جزئیات شرایط دقت کند. شاید برای یک بار هم خطر را جدی بگیرد. اولدترافورد سالها بود چنین منظره مهیبی را تجربه نمیکرد و شکسته شدن حریمهای ممنوعه توسط هواداران وفادار باشگاه، زنگ خطری بسیار بزرگ برای تنهاخ به جای چراغهای خطر خاموش مدیران تیم به شمار میرود. شاید اریک تنهاخ، باید چشمهایش را ببندد و صدای هواداران نه تنها ناراضی بلکه بسیار خشمگین یونایتد را بشنود. او لازم نیست دقت زیادی به خرج دهد، بلکه فقط باید بشنود صدای هشتگ در حال ترند شدن اخراجش در شبکههای اجتماعی را! تنهاخ برای نجات چارهای ندارد جز اینکه گوش کند و بفهمد سرودهای همیشه جاری در اولدترافورد دیگر یا زمزمه نمیشوند و یا گرمای سابق را ندارند.
ورزشگاه جدید
مالک جدید باشگاه و مدیران منچستریونایتد در تدارک ساخت یک استادیوم تازه و یک مجموعه فرهنگی ورزشی بزرگ در شهر منچستر هستند. این یک گزاره خوب و یک اتفاق امیدوار کننده در هجوم تلخیها و نا امیدیها برای منچستر تلقی میشود اما کنایه خودش را هم دارد. آنها تا آخرین روزهای حضور الکس فرگوسن، اولدترافوردی با لقب تئاتر رویاها را داشتند. کدام هوادار منصف یونایتد در این روزها، در دوران حضور در نیمه پایینی جدول لیگ برتر، در عصر از دست دادن سهمیههای لیگ قهرمانان اروپا، در روزها و شبهایی که شاهد شکستهای سنگین و غمگین منچستریونایتد است، اولدترافورد را هنوز هم تئاتر رویاها صدا میزند؟! مدیران این باشگاه میخواهند ورزشگاهی جدید بسازند اما باید در نظر داشته باشند دوران پس از فرگوسن پیش از آنها ورزشگاهی خیالی برای هواداران این باشگاه ساخته . ورزشگاهی که لقبش تئاتر رویاها نیست. شاید آن را صحنه نمایش کابوسها صدا بزنند. شاید چنین ورزشگاهی را عرصه ترسها و خطرها و ناکامیها بخوانند و منچستریها میتوانند بدترین نامها را روی آن بگذارند. پیش از ساخت هر ورزشگاهی، منچستر اول باید این استادیوم خیالی و ترسناک را خراب کند. چنین اتفاقی با اریک تنهاخ شدنی باشد و با گزینههای جانشین هم نزدیک به نظر نمیرسد. از سران باشگاه دیگر چه میخواهید؟ مربی پشت مربی تغییر دادند، رکورد هزینهها در نقل و انتقالات را شکستند، رونالدو را بازگرداندند، به توصیههای اسطورههای باشگاه گوش دادند و باز هم نشد آنچه منچستریها انتظارش را میکشیدند. شاید در ابتدای فصل نمیتوانستیم با قطعیتی اینچنین در مورد مشکل یونایتد حرف بزنیم اما با نمایش تیم اریک تنهاخ و با واکنش همسوی هواداران، میتوان گفت احتمالا مشکل اصلی یونایتد روی نیمکت این باشگاه است. مربی زیاد عوض کردهاند اما آنها هنوز هم مربی مورد نظرشان را نیافتهاند. مشکل یونایتد گل نزدن زیرکزی و هویلوند نیست. مشکل منچستر افت راشفورد و دورههای عملکرد نامطلوب مگوایر نبود. دغدغه یونایتد فقط داشتن کسی است که بتواند از زیرکزی، هویلوند، رشفورد و دیگران بهترین عملکرد را بیرون بکشد. بیش از 2 فصل از اولین روز کاری تنهاخ سپری شده و این سرمربی هنوز حتی امضای تاکتیکی خودش را هم ندارد. او در آستانه اخراج است.بزرگترین و مهمترین موضوع این سالهای منچستریونایتد! اخراج یک سرمربی و جانشینی سرمربی بعدی، کار آنهاست و شاید این بار دیگر فرصت اشتباه کردن نداشته باشند. ورزشگاه جدید، مجموعه بزرگ فرهنگی و ورزشی، خرید ستارهها و این اقدامات دردی از آنهایی که با دلی شکسته از دریافت 3 گل در خانه از تاتنهام، ورزشگاه خانگی تیم محبوبشان را با اشک ترک میکردند، دوا نمیکند. شاید آنها همصدا با هشتگهای اخراج اریک تنهاخ در فضای مجازی فریاد میزنند؛ برای این تیم یک سرمربی ایدهآل انتخاب کنید! با هر بار گرفتاری یونایتد و بحران نتایج این تیم انتظار داشتیم فوت و فن ویژهای از تنهاخ ببینیم که تاکنون ندیده بودیم و منتظر بودیم او تدبیر ویژهای را رو و کارت آخرش را بازی کند.نه فوت و فنی در کار بود و نه کارتی که بتواند معادلات را در این بازی برایش تغییر دهد. یونایتد به سمت اتفاق تکراری و جاری این سالهایش یعنی تغییر مربی پیش میرود، تنهاخ تصمیمی برای تغییر این روند نمیگیرد و اصلا آن را نمیبیند و هواداران این تیم منتظرند مردی دنیایشان را تغییر دهد. اوضاع سرمربی هلندی شیاطین سرخ، وضعیت منچستریونایتد و حال و روز هواداران این باشگاه هم مثل نقش اول نمایشنامه یوجین اونیل است؛ سیر طولانی روز در شب! کسی که لبخند میزند، شوخی میکند، سرخوش است اما دنیایش به سوی تباهی گام بر میدارد.
*حسین سعیدی نیکو