افشاگری مسعود شجاعی در گفتوگوی اختصاصی با «فوتبال 360»؛ دخالتهای سریالی آقای مدیر با مشورت از غیرفوتبالیها!
به گزارش فوتبال 360، باشگاه مس رفسنجان ابتدا لیگ بیستوچهارم را با محرم نویدکیا آغاز کرد اما پس از اینکه نتوانست در جدول شرایط خوبی داشته باشد، تصمیم گرفت مسعود شجاعی را به عنوان سرمربی جدید خود انتخاب کند که البته پس از گذشت 9 بازی که حاصلش 3 برد، یک تساوی و 5 شکست بود، نارنجیپوشان رفسنجانی در پایان هفته هفدهم، تصمیم جدیدی گرفتند و اینبار سیروس پورموسوی جای مسعود شجاعی را روی نیمکت این تیم گرفت.
شجاعی در طی این 9 مسابقه در نهایت توانست مس رفسنجان را از منطقه سقوط خارج کند و البته در این مدت پرسپولیس را در تهران شکست داد که اتفاق مهمی در مسیر پیشرفت این تیم محسوب میشد اما این باشگاه چالشهای بسیار متعددی را تجربه کرد که این موضوع، شرایطی را به وجود آورد تا در فوتبال 360 با مسعود شجاعی سرمربی سابق مس رفسنجان گفتوگو کنیم و با او درباره مشکلات عجیبی که در طی این مدت تجربه کرد، صحبت کردیم.
*چه قدر این 3 ماه برای شما عجیب بود. فکرش را میکردید؟
از روزی که به باشگاه مس رفسنجان آمدم و شروع کردم، فکر نمیکردم. میدانستم با توجه به رتبه مس رفسنجان در جدول، روزهای پر چالشی خواهم داشت و خودم چالش را دوست دارم. به قول معروف، دوست دارم یک کار سخت را قبول کنم و در آن موفق باشم. با شرایط عالی همه میتوانند موفق باشند. شاید اگر روز اول بار دیگر تکرار شود، این مسئولیت را قبول نمیکردم چون نمیدانستم این میزان داستان غیر فوتبالی قرار است به وجود بیاید.
*قبل از حضور در مس، شما را به عنوان سرمربی هوادار میشناختیم که شروع دوره رسمی سرمربیگری شما بود و روند خوبی داشتید که چندان رضایتبخش ادامه پیدا نکرد ولی باز هم هوادار در لیگ ماند!
شرایط برای ادامه دادن مهیا نبود و احساس کردم که تمایلی برای ادامه همکاری هست. بعد از هوادار، پیشنهاد مس رفسنجان رسید و آن زمان نشستم با آقای پورمحمدی مدیرعامل وقت صحبت کردم. اگر چه مدت کوتاهی با ایشان کار کردم اما نکته مهم این است که احساس کردم انسان شریفی است. بعضی از آدمها را روز اول میشناسم و انرژی خوبی آدم میگیرد. 3 روز از امضای قرارداد من گذشته بود که ایشان را برکنار کردند.
*پروسه حضور شما در مس خیلی طولانی شد و آقای مومنی که آمد، شواهدی را نشان میداد که به نظر میرسید ایشان علاقهای به همکاری ندارد.
الان احساس میکنم که این کار را کردند تا خودم مس رفسنجان را رها کنم. اولین مشکلی جدی ما اینجا رقم خورد و روزی که با مدیرعامل باشگاه جلسه داشتیم. من قراردادم را امضا کرده بودم و فقط نیاز بود که ثبت شود تا کارت من صادر شود. همه اینها نقلوقول است و سعی دارم یک واو عقب و جلو نشود. شاید این کارها را کردند که خودم بگذارم و بروم. به گفته خودشان، شرکت گفته که باید قرارداد امضا کنم و گفتم چه مشکلی هست؟ ایشان گفتند باید عدد قرارداد را کمتر کنید.
در زمان مدیرعامل قبلی هم این نفرات بودند که آقای پورمحمدی از آنها تاییدیه گرفتند. آنجا تعجب کردم که چه شده است که با مدیرعامل جدید چنین صحبتی میشود. از جلسه که خارج شدیم، گفتم خداحافظ و این به خاطر مبلغ قرارداد نیست. من هیچوقت در فوتبال، اولویتم پول نبوده. فوتبال زندگی من است. با این حال حس خوبی نگرفتم و اینکه اینطور جلسه آغاز شود، زیبا نیست. به آقای پاینده گفتم من دیگر نمیآیم اما به خاطر ایشان و تیم آمدم. گفتند این یک مورد را تحمل کن ولی فقط این موضوع مطرح نبود. درباره دستیارانم با ایشان صحبت کردم، گفتند نه. من آقای آرفی، آقای شجاعی و اقای حمید عبداللهی را به عنوان دستیار میخواستم که گفتند شرکت قبول نکرده. من همه همکارانم را انتخاب کردم و سوال بود که با ورود ایشان، به یک باره شرکت فقط مخالفت میکند.
عین جمله این است که گفتند: «آرفی مشکل اخلاقی دارد». آرفی 20 سال است که در ایران دارد کار میکند و در این مدتی که با ایشان در هوادار بودم، فقط دیدم دارد ورزش میکند. گفتم مشکل آقای شجاعی چیست؟ گفتند تایید نشده. دیگر گفتم چرا باید بمانم؟ آدم قرار نیست به هر قیمتی بماند. با اصرار آقای پاینده و بچهها قبول کردم بمانم. وقتی تیم را یک هفته تمرین میدهی و نساجی را میبری، با خودت میگویی که این مسیر درست شده و اتفاق افتاده و میبینی که آن اتفاق خوب افتاده. یک شانسی که آوردم و از ته دلم میگویم، حضور آقای پیروانی بود که در کادر قبلی هم بودند و باشگاه میخواست در این کادر هم حضور داشته باشد. ایشان بزرگ من است و یک آدم اخلاقمدار و آدم حسابی به تمام معنا است.
مدیرعامل یک اصراری داشت که دیگر باعث شده بود تبدیل به ناراحتی شود و گفته بود که یک بدنساز اضافه کنیم و بدنسازی تیم مشکل دارد و بدنساز من خوب نیست و هیچ پولی قرار نیست بدهم؛ این یک بیاحترامی به من بود. الان شاید کسی بگوید که چرا روز اول نرفتی.
*سوال منم هست. دوران کاری شما نشان داده که یک چارچوب دارید و واقعا سوال است که مسعود شجاعی چرا ماند؟ با این حال بازی با استقلال و سپاهان را گذراندید و در بازی با هوادار برنده بودید که یک گل در پایان دریافت کردید و این بازی مساوی شد اما با این حال، یک اتفاق عجیب رخ داد. حرکت عجیب فرشید اسماعیلی و مشکلی که برای عیسی مرادی به وجود آمد.
واقعا اگر آن اتفاق هم رخ نمیداد، باز هم فرشید را نمیخواستم و این تصمیمم به خاطر مدل رفتاریاش داخل زمین بود. به علی شجاعی یا علینژاد اشاره کردم که بگذارید فرشید بازی را ادامه دهد چون ما یک بر صفر جلو بودیم و نمیخواستم جو بازی خراب شود. باز هم به جمله خودم میرسم که آدمها بر اساس اشتباهاتشان مجازات میشوند اما فرشید باید در حد اشتباهی که کرده، مجازات شود. اینکه بگوییم دیگر نباید در فوتبال باشد و حرفهای دیگر اصلا خوب نبود. به ما مربوط نیست اصلا. اگر مدیریت بلد هستیم، این بازیکن را از تیم کنار میگذاریم و جریمه میکنیم و دیگر به ما مربوط نمیشود.
*قبل از بازی با پرسپولیس که مسابقه مهمی بود، آقای مومنی یک مصاحبه کردند و این مشکلات علنی شد. همه گمان میکردند که مسعود شجاعی در این بازی ببازد ولی اتفاق دیگری افتاد.
اینجا که رسیدیم، تازه متوجه میشدم. اصلا فکر نمیکردم همچین تفکر پلیدی پشت این ماجرا نبود. الان متوجه شدم بوده. مصاحبه مدیرعامل علیه سرمربی بود و من بعدا که گفتم دلخور هستم و از این رفتار ناراحت هستم و آنها در جواب به من گفتند که با مشورت گرفتن از دو روانشناس و استاد دانشگاه این حرف را زدند و این خودش یک شوک است. من جسارت نمیکنم چون علمش را ندارم اما چه کسی میگوید که تیمت را تخریب کن که موفق شوی؟ اعتقاد داشتند که این مصاحبه عامل برد بوده و میگفتند که کار ایشان بوده.
*بازی را بردید ولی پس از آن اوضاع خوب شد یا نه؟
بعد از بازی قرار بود تیم علیه مدیریت مصاحبه کنند و خیلی ناراحت بودند اما گفتم به خاطر من صحبتی نکنند. همه داشتند با توجه به تمام مشکلات کار میکردند. تا آن زمان تیم ما فقط 15 درصد دریافتی داشت و بچهها لطف کردند و مصاحبه نکردند. بعد از بازی، شرایط تغییری نکرد و ایشان به رختکن نیامدند. هیچ اتفاقی رخ نداد. به نظرم خوشحال نبود از این قضیه و الان متوجه شدم. در بازی با ذوبآهن هم این ماجرا ادامه داشت.
*بازی مهمی بود که شکست خوردید و نکته عجیب ماجرا، نشست خبری بود که 20 نفر به محل نشست خبری هجوم آوردند و چهرههایی که مشاهده میشد، چهره هوادار نگران نبود.
دقیقا این موضوع بود. 10 نفر بودند و من خودم این حس را گرفتم که آماده بودند تا من را عصبانی کنند و حرفهایی که آماده کردند را بزنند. 3 یا 4 روز پیش بود که یک آقایی که به من محبت داشت، بعد از بازی با فولاد به پیش من آمد و برخی از مسائل را مطرح کردند. من درباره بازار نقلوانتقالات توضیحاتی دادم و ایشان هم درد و دل کردند. گفتند در بازی با ذوبآهن، 10 نفر از دفتر مدیرعامل آمدند و به ایشان گفتند که این چه وضع تیم است؟ آقای مدیرعامل گفتند که چرا به پیش من آمدید، بروید به خودش بگویید. وقتی شما میگویی حمایت میکنم، دیگر نباید با اولین چالش عقب بروی. خود ایشان راه را نشان دادند و داخل باشگاه ما درهایی داریم که ریموت دارد و انتظامات دارد. من دیدم وقتی ساکت نمیشوند، با آنها خودم صحبت کنم اما دیدم قرار نیست قانع شوند. از آنجا که بیرون رفتم، چند خانم محترم که خبرنگار بودند، ترسیده بودند چون با مشت به شیشه میزدند که ما مجبور شدیم، 2 بار کنفرانس را متوقف کنیم.
*بازی با خیبر را بردید و بعد از آن نقلوانتقالات شروع شد. این بردها ولی به نظر شبیه مسکن بود که درد را عقب میانداخت. دو خط موازی بودید که قرار نبود به سرانجام برسد.
من در رختکن احساسم این بود ولی در آن بازی دیگر نشان داده شد. تیم بازی را برده و ایشان خیلی ناراحت و با حالتی عصبی به ورزشگاه آمدند. بازی ما هم مهم بود و بازی را بردیم که ایشان ناراحت آمدند و گفتند خسته نباشید، خوب هست که بلد هستید ببرید! هیچ جوره نمیتوانم این را هضم کنم. همان نفراتی که در کنفرانس بودند، در بازی با خرمآباد هم آماده بودند. همان 10 نفر، هزینه سفر برایشان پرداخت شده بود و در شرایطی که بازیهای قبلی نبودند، در این بازی بودند. هزینه سفر پرداخت شد ولی اگر باشگاه همچین برنامهایی دارد چرا قبلش نبود. ما بازی را بردیم و حس میکنم این موضوع و این ناراحتی علتش همین بود.
*در نقلوانتقالات شما بازیکن میخواستید و شنیده شد که 12 بازیکن در لیست گذاشتید ولی با توجه به وضعیت نیمفصل کارتان سختتر بود. بازیکن اخراج شده بودند، 2 بازیکن جدا شدند و مس رفسنجان فقط رضا جبیره را جذب کرد.
واقعا نمیدانستم چه خبر است. نیامدم اینجا که به صورت یکطرفه از خودم دفاع کنم یا مدیریت را بکوبم. من به آدمها به اندازه احترامی که میگذارند، احترام میگذارم. اگر ایشان صحبتی کردند دیگر منتظر جواب از من نباشند. من در این مدت از ایشان دروغ زیاد شنیدم و مطمئن هستم باز هم دروغ خواهند گفت. در نقلوانتقالات هم بازیکنانی مد نظرم بود و در تاریخ 14 دی ماه به این دوستان گفتم. همانهایی که آمده بودند، از مدیریت درباره نقلوانتقالات سوال کردند که گفته بودند من لیستی ندادم ولی در همان جا، من لیست را به آنها نشان دادم. قبل از بازی با فولاد، 20 روز فرصت جذب بازیکن داشتند و در آن مدت فقط یک بازیکن جذب شد که آن هم در لیست ثانویه بودند. هیچ بازیکن دیگری جذب نشد.
*چرا فرشید باقری جدا شد؟
قبل از بازی با هوادار مصدوم شد و به ما گفت که از فولاد پیشنهاد دارد. من گفتم که بازیکن خوبی است و تواناییهای زیادی دارد و ما میتوانیم با فروش ایشان از تیمهای دیگر مهرههای بهتری بگیریم و اجازه دادم جدا شود که این اتفاق نیفتاد. قرار بود از فولاد در پست مدنظر خودمان بازیکن بگیریم. محمدرضا سلیمانی و توکلی را گفتم که گفتند نمیدهد و البته بماند که هیچ تعاملی بین باشگاهها وجود نداشته. چند بازیکن معرفی کردند که من زیربار نرفتم. بازیکنانی را معرفی کردند به من که سابقه حضور در استقلال تهران را داشت و گفتم در این پست نیاز ما نیست. ایشان چند روز بعد در همان پست از داماش گیلان به من بازیکن جدید معرفی کردند که گفتم من در همان پست یک بازیکن بهتر را نخواستم. ایشان باز تاکید داشتند که آن بازیکن از استعدادهای قوی فوتبال ایران است.
*جانملکی و بازگیر با نظر شما جذب نشده بود؟
با فشاری که احساس کردم از طرف مردم وجود دارد، 10 بازیکن در یک لیست برای من آوردند و گفتند از بین اینها انتخاب کن. بازیکنانی بودند که شاید در تیمهایشان خوب بودند اما در آن لحظه دیگر آپشنی نداشتم. جانملکی و امانیپور را من انتخاب کردند. در مورد بازگیر هم بگویم که در شب قبل از بازی با فولاد، یک فیلم برای من فرستادند از یک فوتبالیست برزیلی، گفتم که باید روی ایشان مطالعه کنم و فردا بازی داریم، وقت نیست. ظهر در زمان ناهار تیم، به من گفتند که ما گفتیم این بازیکن بیاید و من گفتم که مگر نگفتم اجازه بدهید مطالعه کنم؟ عین جملهای که به من گفتند، این بود که این بازیکن جدید از خارجیهای تیم خودمان بهتر است. گفتم اجازه جایگزینی بدهید. رونی را بدون اینکه اطلاع دهند، فسخ کردند تا بازیکن مدنظر خودشان را در لیست وارد کنند. این صحبت از زاویهای است که هنوز به نقطه کنونی نرسیده بودیم. بعد از آن گفتند که ما بازگیر را هم داریم میگیریم که من گفتم نامش را شنیدم و میدانم در ملوان هم خوب کار کرده ولی شناختی ندارم و باید ببینمش. الان که به این نقطه رسیدم، متوجه شدم بازیکنان با نظر مستقیم ایشان یا سرمربی جدید جذب شدهاند. احترام زیادی برای آقای پورموسوی قائل هستم و اصلا ایشان را متهم نمیکنم.
*اشکان شهروز در اخبار آمد که به کادرفنی اضافه شده و شما آن را کنار گذاشتید. باز هم ایشان از داماش آمد. چه ماجرایی بوده؟
دلایل کنار گذاشتن زیاد بود و فقط یک موردش کفایت میکند. من بعد از آن برای حضور همکارانم درخواست دادم. این یک نقل و قول است که یا باید مسئولیتش را قبول کنند یا نه. ایشان گفتند که من با آقای انارکی نماینده مجلس رفسنجان در یک خیابان در منطقه یک تهران، 2 ساعت قدم میزدیم و قانع نشدند که این نفرات را اضافه کنیم. حالا یا ایشان باید بیاید تایید کند و نماینده مجلس بگوید چه استدلالی وجود دارد. 3 روز پیش هم ایشان آمدند و گفتند با آقای انارکی جلسه داشتیم و تصمیم به قطع همکاری با شما گرفتیم. گفتم که آقای مدیرعامل شما شعارتان این بود که آدمهای غیر فوتبالی نباید درباره فوتبال تصمیم بگیرند و من را درباره این موضوع، نصیحت میکردید اما چرا خودتان با یک غیر فوتبالی تصمیم میگیرید؟ ایشان گفتند نه بعضیها جایگاهی دارند که باید تصمیم بگیرند.
*این آقای شهروز ماجرایش چه بود؟
من خودم گفتم که چطور ایشان تایید شده؟ چگونه دوستان من را با مدرک قبول نکردند و از طرف دیگر دوست شما را بدون مدرک قبول کردند؟ در دفتر دوستشان قرار گذاشته بودند و انگار نمایشگاه است. عین جملهای که ایشان گفتند این بود که ایشان سر جهازی من هستند و به کادر بیاورید. به خودشان گفتم که ایشان در امور اجرایی خیلی خوب هستند، ایشان را بگذارید مدیر اجرایی و کنار خودتان باشند که گفتند نه، دوست دارد کار فنی کند! من از بچگی هم آنقدر دوست داشتم رئیس جمهور باشم. خیلی دوست داشتم. چند روز هیچ جوابی ندادم و ایشان هم با آقای مدیرعامل میرفت و میآمد. صحبت کردند و قرار شد اضافه شوند تا دست از لجبازی بردارند. بدنساز من با تیم بود اما ایشان قبول نمیکردند و قراردادش را قبول نمیکرد. قشنگ گروکشی بود. وقتی ایشان اضافه شد، قرارداد بدنسازی که یک ماه با ما کار کرده بود را ثبت کردند. یک روز در رختکن از بس ایشان دخالت نا به جا و حرفهای نامربوط داشتند و متوجه شدم اخبار رختکن بیرون میرود، همان جا نامه زدم که نمیخواهم. فردا در رختکن جلسه گذاشتند و با دوستانشان آمدند و گفتند که ایشان را کنار گذاشتید؟ گفتم بله. سرپرست تیم، مدیر مالی و چند تا از دوستان ایشان همراه همان دوست مدیرعامل در رختکن بودند و شاهد هستند. گفتند به تیم اضافه نشود؟ گفتم خیر. همان جا گفتند که ایشان را کنار سرپرست میگذارم تا کار را یاد بگیرد. گفتم شما مدیرعامل هستی ولی ایشان حق حضور در رختکن و تمرین را ندارد.
*روز آخر، در سالن سید جلال حسینی، تیم شما مشغول ریکاوری بود. چه اتفاقی افتاد که همه چیز تمام شد.
من کارم را میکردم. دوست داشتند کسانی سرکار باشند که خودشان دوست دارند. این اتفاقاتی بود که دقیقا رخ داده و برایش جنگیدم. با این حال، وقیحانه این اتفاق رخ داد. من آقای دادکان و فراهانی را دیده بودم که ایشان فوتبالی نبودند و خیلی به فوتبال خدمت کردند. آقای دادکان فوتبالی بود و از کارشان کیف کردم. همیشه فکر میکردم مدیران باید فوتبالی باشند اما الان پشیمان هستم چون اعتقادم این است که یک مدیر باید مدیریت بلد باشد، صداقت داشته باشد و راستگو باشد. این سه اصل برای موفقیت یک مدیر است. بعد از این تجربه به این موضوع رسیدم. در سالن وزنه، در دفتر آقای سید جلال نشسته بودم که دقیقا خود ایشان هم گفتند که چقدر بد در دفتر من داری قطع همکاری میکنی. خودشان هم دقیقا در همان روز از پرسپولیس جدا شد. مدیرعامل گفت که با نماینده مجلس شهر صحبت کردند و گفتند که دیگر نباید ادامه دهیم.
*به شما گفته بودند که باید فسخ کنید؟
من همان جا گفتم چگونه؟ گفتند کاری ندارد و باید فسخ کنی اما من گفتم تا قرون آخر حقوقم را میگیرم. من به پول اینجا محتاج نیستم اما میخواهم همان آقایان غیر فوتبالی که برای ما فوتبالیها تصمیم میگیرند، با اعتبار ما بازی نکنند. سعی کردم متعادل پیش بروم و سعی کردم برخی از مسائل را در نظر بگیرم. همین حرفها در شان من نبود و از خودم دل چرکین هستم که درگیر بازی آنها شدم. امیدوار هستم برای هیچکس دیگر این اتفاق نیفتد و همه این نفرات را بشناسند. برادر من با آقای فیروز کریمی، اخباری و خطیبی کار کرده و خودش هم فوتبالیست بوده ولی ایشان درباره برادر من میگفت که با فامیلبازی کار پیش نمیرود. آن وقت خود ایشان رفیقبازی میکرد و اصلا واقعا دوست نداشتم وارد این بازی شوم و همیشه برای من تابو بود اما کاری کردند که متاسفانه وارد شدم.
*صحبت پایانی شما؟
جا دارد باز هم متذکر شوم. این صحبتها نوعی بود که تلخ بود و دوست نداشتم که این گونه باشد و دوست دارم انرژی خوب به بقیه بدهم. خودم پیش وجدانم راضی هستم و همیشه سعی کردم از دوربین فراری باشم و صحبت نکنم یا در خودم بریزم. این درسی شد تا اگر برای کسی اتفاق مشابهی رخ داد، یک تجربه برای بقیه باشد.
برای ثبت نظر خود وارد شوید.