صحنه در مشت قرمزهای آنفیلد؛ آن روز مقدس
به گزارش فوتبال 360، «آن روز خواهد آمد. آن روز مقدس که فراموشی و شادی همچون عسل غلیظ در کام انسان غمزده آب شود و باد راحت بر بوستانهای سرسبز و خرم بوزد و شکوفههای جوان و رنگارنگ بهار بر تمامی زمین خشک و تشنه بپراکند.» این جملات را «بهرام صادقی» در داستان «ملکوت» میگوید و گویا خودش بیخبر از اینکه عباراتش مصداقی در دنیای فوتبال پیدا کردهاند، ملکوت لیورپولیها را به تصویر میکشد. آن روز آمد. آن روز مقدس قرمزهای آنفیلد از راه رسید و بهار را برای سکونشینان ورزشگاه خانگی این تیم به نوازش بادهای راحت، ملایم و مطبوع کرد. دیگر برای فراموشی سالها قهرمان نشدن و از یاد بردن سالها زیر سایه رقیب سنتی بودن چه چیزی کم دارند. این مرام روزگار است؛ میبخشد، میگیرد و دوباره میبخشد. این بار لیورپول حضیض از دست دادن را گم کرده و پشت غبار راه طولانی جا گذاشته و در اوج دریافت بخشندگیهای روزگار فریاد شادی سر میدهد. صدا فقط در آنفیلد نیست. صدای آنفیلد، صدای مردمان غرق در شادی این ورزشگاه، به جاده آنفیلد به دوردستها به منچستر و لندن و سایر نقاط بریتانیا میرسد. صدا، صدای غرور است و افتخار به تیمی که ماموریتش را میدانست، راه رسیدن به آن را بلد بود و همت دستیابی به رویاها را شیوه پیشبرد اهدافش قرار داد و در نهایت به بیستمین قهرمانی در لیگ انگلیس رسید. نه تنها در رسیدن به تعداد قهرمانیهای رقیب سنتی، بلکه در همه ابعاد تلاش در این فصل لیگ برتر انگلیس نمره 20 گرفتند!
عصر جدید
اکنون دیگر میتوانیم دوران درخشش و تلاش و همت یورگن کلوپ در این تیم را نه یک عصر مستقل، بلکه مقدمهای برای یک دوران بدانیم. مرد آلمانی بنیانها را سفت بنا کرد و به دست مهندس هلندی سپرد تا تاج و تخت جدید را به شیوهای متفاوت بیاراید. اگر چه به اشتراک با منچستریونایتد اما پرافتخارترین تیم تاریخ لیگ انگلیس هستند. تیم دیگری هم همین قدر قهرمانی دارد؟ داشته باشد. این خللی به شادی لیورپولیها وارد نمیکند. همین که میدانند پس از کلوپ دچار دوران گذار نشدند و بلافاصله در مسیر موفقیت قرار گرفتند، کافی است تا هیچ چیز، شادی بزرگشان را خراب نکند؛ هیچ چیز! این شادی بزرگ وقتی شکوه دیگر و جلوهای متفاوت مییابد که اقدامات قهرمان این فصل لیگ برتر انگلیس از وداع با کلوپ تا امروز را مرور میکنیم. در گیر و دار خداحافظی با سرمربی قبلی در غم از دست دادن او و یا حتی در شعف دورانی که با کلوپ داشتند، گم نشدند. مایکل ادواردز را به تیم مدیریت باشگاه برگرداندند و تیم استعدادیابی و مسئولان فوتبالی را تقویت کردند. استخوانبندی تیم موفق کلوپ را نگه داشتند و اسلوت را به عنوان سرمربی برگزیدند. به خوبی میدانستند از او چه میخواهند و خبر داشتند چه ظرفیتهایی دارد. همه این پدیدهها و اقدامات در کنار تمدید قرارداد با بازیکنان بزرگی مثل محمد صلاح و ویرجیل فندایک نشان میدهد لیورپول نه در گذشته همراه با کلوپ گیر کرد و در نه در اکنون، بلکه در آینده زندگی میکند. سران این باشگاه تدارک یک عصر شادی را دیدهاند و شاید این فقط شروع داستان عصر جدید قرمزهای آنفیلد باشد.
آن روز رسید
آنفیلد برای مرور روزهایی به شادی روز غلبه بر تاتنهام و رسیدن به بیستمین قهرمانی لیگ برتر انگلیس به زحمت میافتد چون این قهرمانی از ویژهترین قهرمانیها و مهمترین عناوین است. محمد صلاح در گوشهای مشغول عکس گرفتن با هواداران، ویرجیل فندایک رهبر گروهی از بازیکنان در حال پایکوبی و شادی، اسلوت چشم در چشم سکونشینان و میکروفن به دست، سرگرم جبران سرودها برای یورگن گلوپ، آرنولد غرق در شادی و شاید در حال متقاعد شدن برای ماندن و دیگران هم هر یک به گونهای خوشحالی خودشان را ابراز میکنند. گرد سرخ برخاسته از روی سکوها، اعضای تیم را به یک گردهمایی، رو در روی طرفداران فرا میخواند و شادترین فریادها بین سکوها و بازیکنان روبهروی آنها مبادله میشود. رویاست این، خود رویا و تحقق آنچه هواداران این باشگاه، آنهایی که اجازه ندادند هیچ کس در جاده آنفیلد تنها قدم بردارد در فانتزیهای جذاب خودشان جستجو میکردند.
کمی به گذشته برگردیم. به سالهایی که فصل را با انرژی شروع میکردند و به نیمه فصل نرسیده میفهمیدند باز هم باید رویاهایی مثل روز قهرمانی بیستم را باز هم در آینده جستوجو کنند. به لحظهای کاپیتان استیون جرارد سر خورد و قهرمانی هم روی دست قرمزها لغزید و به دیگران رسید. به حسرتهای در دلها مانده و به بغضهایی که در گلو خشکید تا باز هم از گردنههای فوتبال باشگاهی در انگلیس بالا بروند. مرارت بکشند و بالاخره باز هم روی قله بایستند؛ جایی که تمام فوتبال این کشور زیر سایه گامهای پسران اسلوت و در دیدرس نگاه پر از افتخار آنهاست. گذشته سرد بود و خشن! روزها کند و سالها قرنآسا سپری میشدند. حسرتها خسته میکردند و داغها امان میبریدند اما بهرام صادقی بازگشت را به خوبی در ملکوتش برای قهرمان این فصل لیگ برتر انگلیس توصیف میکند. ملکوت رویاها برای لیورپول و لیورپولیها بر پا شده و اکنون متکی بر تجربه زیسته حتی برای تسکین رقبای شکست خورده خوشان هم میتوانند تایید کنند؛ «آن روز خواهد آمد. آن روز مقدس که فراموشی و شادی همچون عسل غلیظ در کام انسان غمزده آب شود و باد راحت بر بوستانهای سرسبز و خرم بوزد و شکوفههای جوان و رنگارنگ بهار بر تمامی زمین خشک و تشنه بپراکند.» فراموشی روزهای تلخ زیر سایه رقیب سنتی با قهرمانی بیستم از راه رسید و شادی ایستادن بر بام فوتبال انگلیس خودش را وارد سفره زندگی لیورپولیها کرد تا مثل عسلی غلیظ، کام آنها را به گوارایی لحظهها عادت بدهد و باد ملایم بهار هم صورتهای غرق در شادیشان را بنوازد. آن روز مقدس برای لیورپول از راه رسید!
*حسین سعیدی نیکو