مرگ یا زندگی در سنمامس؛ دوئل مرگبار انگلیسی لیگ اروپا
به گزارش فوتبال 360، «بودن؛ زنده بودن، نه اگر زیستن. پیش میآید لحظههایی که نرستن از آن عذاب مرگ است. هم در چنین لحظههاییست که زندگانی ناگزیر مینماید. چرا که نجات فقط در زندگانیست. زنده بودن به خیال زندگانی؛ نه اگر حتی به عشق آن. رهیدن از مرگ؛ از عذاب مرگ. زندگانی؛ کجاست زندگانی؟» این جملات محمود دولتآبادی است در رثای زیستن و در مذمت مرگی خفتبار! مرگی که با نتایج این فصل تاتنهام و منچستریونایتد «در» خانه آنها را زده و پشت در با داسی دروگر انتظارشان را میکشد. بازنده میدان امشب محکوم به باز کردن در و دریافت ضربهای و هلاک شدن در پلشتی و ادبار نتایج این فصلش خواهد بود و برنده از دور جرعهای گوارا از زنده بودن را سر میکشد و به قربانی نیشخند میزند. یک دوئل در جریان است. پیروز میدان کسی است که جسارت کشتن طرف مقابل را داشته باشد، به موقع شلیک کند و اسلحهاش را با دمی از سر افتخار روی دود شعله آن در جیبش بگذارد و از روی نعش دیگری رد بشود. این میدان مرگ و زندگی برای منچستر و تاتنهام است و در لیگ اروپا و در دیدار پایانی آن برپا میشود. منتظر یک جنگ، یک تقلا برای زیستن و یک تمنای موفق برای زندگی کردن در دیدار و دوئل مرگبار انگلیسی امشب لیگ اروپا هستیم. این آوردگاه به خاطر ننگ دومین بودن در میان رقابتهای اروپایی و ایستادن پشت سر لیگ قهرمانان، شبهایی از این دست را کمتر تجربه کرده اما امشب همه فوتبال خیره به سنمامس خواهد بود تا ببینند کدام سوی میدان دود اسلحهاش را فوت میکند و نعش کدام طرف را به گواه مرگ پس از شکست از زمین بیرون میبرند.
برای منچستر
در آستانه این رویارویی بزرگ، خبری تکان دهنده دنیای منچستریها را تحت تاثیر قرار داد. گزارشها تایید میکنند مرد جوان پرتغالی تنها 2 ماه پس از کار روی پروژه نشدنی و ماموریت غیرممکن جانشینی الکس فرگوسن، از شدت سختی و پیچیدگی شرایط شغل جدیدش میخواست با درخواست استعفا میدان را خالی کند. فقط باید جای آموریم باشیم تا بفهمیم مربی پرافتخارترین تیم تاریخ لیگ برتر بودن و شکست پشت شکست را تجربه کردن و لگدمال انتقادات رسانهها شدن و تحت فشار قرار گرفتن زیر بار رسانه چند صد میلیون مخاطبی منچستر چه درد عمیقی دارد و کار انسان را به چه تصمیمهای ناگهانی و عجیبی میکشاند. تیمی که فرگی آن را برای 2 دهه در میان 2 تیم بالای لیگ حفظ کرده بود، تیم همیشه پیروز پیرمرد اسکاتلندی، حالا پایینتر از برایتون، بورنموث، ولورهمپتون، اورتون، وستهام، فولام، اورتون و پایینتر از همه رقباست. در رتبه شانزدهم جدول بودن، شاید برای خیلی از تیمها شکستی برای یک فصل و حتی انگیزهای برای جبران نام بگیرد اما برای برند بزرگ و محبوب و پر از مخاطب یونایتد بوی مرگ دارد. بوی سقوط برند و افت تراز مالی و شکستن شخصیت و هر اتفاق ناگوار دیگری، اولدترافورد را پوشانده و نفس کشیدن عادی را از یاد بردهاند. چارهاش فقط در همین یک بازی جستوجو میشود. بالای سر بردن یک جام معتبر اروپایی میتواند زیستن را برای یونایتد در آستانه مرگ، جایگزین نابودی و فراموشی کند. مرگ اگر چه به خودی خود برای منچستریونایتد مهیب است اما چنین مرگی در این حضیض اسفبار، شایسته آوازه و تاریخ آنها نیست. این تیم به میدان میرود تا دارویی برای رهایی از مرگ نزدیکش بیابد و همه تلاشش این است دارو، نوشداروی بعد از مرگ نباشد.
برای تاتنهام
در اردوی سفیدهای لندنی، اوضاع از خیمه شیاطین سرخ هم سیاهتر، فاجعهآمیزتر، مرگبارتر و مهیبتر به نظر میرسد. شاید حتی قهرمانی مقتدرانه در لیگ اروپا هم نتواند سرمربی اسپرز را از برکناری برهاند. با این حال برتری در این مسابقه و رسیدن به لیگ قهرمانان فصل بعد، تاتنهام را از مرگ نجات خواهد داد. تیم هفدهم جدول در سیاهترین داستان روزگارش زندگی میکند. تاریکی ارکان اسپرز را طوری در برگرفته که دیگر حتی ستاره کرهای این تیم هم کاری از پیش نمیبرد و سایر ستارههای تاتنهام هم خنثیتر از همیشه فقط نظارهگر سقوط پشت سقوط و شکست بعد از شکست هستند. باخت تبدیل به عادت شده و فقط بخت با این تیم یار بود که تیمهای سقوط کنند توان لازم برای رقابت را نداشتند و تاتنهام را در رتبه هفدهم جدول رها کردند. این تیم به دنبال زنده بودن میگردد؛ حتی نه اگر نام زنده بودنش را زیستن بگذاریم. باید جانی در تن سفیدپوشان لندنی بماند که بتوانند در آینده با تقویت این جان باقی مانده برخیزند و ماجراجویی در میان بزرگان را از سر بگیرند. تاتنهام برای نجات جانش به میدان میرود.
دوئل مرگبار
بالاخره وقتی 2 کابوی رو در روی هم میایستند، یک حقیقت غیر قابل چشمپوشی خواهد بود؛ اینکه یکی پیروز میدان و دیگری جان باخته و شکست خورده نام میگیرد. منچستریونایتد و تاتنهام، مشمئز شده در رایحه مهیب مردن و جان باختن و شکست شخصیت و سقوط، این دوئل را پذیرفتهاند. قبول کردهاند همه چیز را به یک میدان و یک آوردگاه بکشانند و آنجا تکلیف خودشان را مشخص کنند. یکی از این رویارویی زنده بیرون میرود و حتی میتواند در نسیم رسیدن به لیگ قهرمانان زندگی کردن را به یاد بیاورد. دیگری غرق در کابوس مردن میشود و برای زنده بودن هم رمقی نخواهد داشت. تا کدام ضربه یا کدام شلیک زودتر بر قلب رقیب بنشیند و کدام سوی میدان از پا در بیاید. کدام طرف نفسی در هوای این قهرمانی تازه کند و شادی بزرگی برای رهایی از کابوسها برای خودش رقم بزند. پیش میآید لحظههایی برای یک تیم بزرگ حتی که نرستن از آن عذاب مرگ است. هم در چنین لحظههایی، زندگانی و موفقیت ناگزیر مینماید. نجات فقط در زندگانی و پیروزی است. زنده بودن به خیال زندگانی؛ نه اگر حتی به عشق آن. رهیدن از مرگ؛ از عذاب مرگ. زندگانی؛ کجاست زندگانی؟ زندگانی همین جاست، پشت درهای سنمامس و نصیب تیمی میشود که انزجارش از این حال وخیم را بیشتر در ساق بازیکنانش ببیند و برای رهایی جاهطلبانهتر به میدان بیاید. حال نامساعد منچستریونایتد و تاتنهام، لیگ اروپا و تاریخ، این رقابت را میهمان نبردی بزرگ کرده و امشب تمام قافله مستطیل سبز، نظارهگر دوئل آموریم و پستکوگلو خواهد بود.
*حسین سعیدی نیکو