از اردوی شاگردان مارسکا به تمام دنیا؛ این است فوتبال!
به گزارش فوتبال 360، آنچه در متلایف دیدیم نه چلسی فصل گذشته، نه تیم پرنوسان ماههای قبل و نه یک مجموعه شلوغ متشکل از جوان، بلکه تیمی بلوغ یافته، منسجم و بابرنامه بود. دقیقا و نفر به نفر میدانستند برای چه منظوری در پست خودشان قرار گرفتهاند. انسجام و برنامه، قدرتمندترین پاریس تاریخ را آنگونه زمینگیر کرد که هیچ راهی به دروازه چلسی نداشت. میگفتند این تیم با این رویکرد مدیریتی قرار نیست روز خوش ببیند. میگفتند موفق نخواهند شد. زمزمه بود مارسکا هم روی این نیمکت دوام نمیآورد. صریحتر از همه این پیشبینیها، ادعای بسیاری از فوتبال دوستان بر این قرار داشت پاریس، شیرهای لندنی را میبلعد اما شیرها با هدایت سرمربی کارآزموده و خلاق خودشان در نیویورک غریدند تا به دنیا بگویند؛ این فوتبال است؛ همینقدر غیر قابل پیشبینی و همین اندازه بر هم زننده پیشگوییها و محاسبات! جام جهانی باشگاهها مفتخر به تماشای یک فینال خاص بود. کمتر کسی انتظارش را داشت و قهرمان، حالا هیبت دیگری برای رقبایش دارد.
شکست تئوری انریکه
آمار بعد از بازی نشان میدهد شاگردان مرد اسپانیایی مثل همیشه بودند. کم نگذاشتند. ویتینیا بارها و بارها میانه میدان را عرصه نبوغ و توانایی خودش کرد و نبض جریان مسابقه را زنده نگه میداشت. فوتبال مالکانه پاریس خودنمایی دوبارهای داشت و باز هم توپ و میدان بیشتر در اختیار قهرمان اروپا قرار داشت. سر بزرگان زیادی را با همین شیوه زیر آب کرده بودند و با همین تئوری میتاختند و پیش میرفتند. فوتبال است دیگر؛ یک تئوری در آن برای همیشه جواب نمیدهد. فرگوسن هم باشی و تیمت برتری شخصیتی خودش را به دیگران دیکته کند، باز هم در روزهای ترسناکی ممکن است با 6 گل خورده توسط منچسترسیتی غافلگیر شوی! نام انریکه هم بزرگتر از نام فرگی نیست. او هم درس جدیدی از مستطیل سبز آموخت با این مضمون؛ قرار نیست در همیشه روی یک پاشنه بچرخد و برای میادین مختلف، سناریوهای مختلفی به منظور موفقیت لازم است. سناریوی انریکه در این آوردگاه جواب نداد و دیدیم چهره مهیب پاریسن ژرمن در فینال جام جهانی باشگاهها چقدر افتاده و در هم شکسته به نظر میرسید. غول پاریسی فوتبال جهان، رام شد و تسلیم شیرهای لندنی، دستها را بالا آورد. حتی یک گل هم سهم آنها نشد تا شکست کامل انریکه و تئوریاش در مقابل مارسکا و چلسی در پایتخت تجارت جهان تایید شود. تایید این برد برای آبیها در نیویورک هم پیامهای خودش را برای اهالی فوتبال داشت.
تیم مردان تجارت
گفتیم و تکرار کردیم و بر این ایده اصرار ورزیدیم رویکرد چلسی برای موفقیت در فوتبال تعریف نشده و مالک آمریکایی این باشگاه، آبیها را به سمت نابودی سوق میدهد. رختکنی شلوغ با بازیکنانی که هیچ کدامشان از قرار گرفتن در ترکیب اصلی مطمئن نبودند. تیم، سرمربی چلسی را برای رسیدن به یک ترکیب ثابت دچار تردید میکرد. خرید پشت خرید و انتقالهای قرضی اجباری برای جلوگیری از افت ستارههای جوان، دردسرهای زیاد و نگرانیهای زیادتری برای شیرهای لندنی به وجود آورده بود. ما فراموش کردیم رویکرد تجاری سران جدید باشگاه چلسی هم میتواند یک تئوری تازه و حتی موفق نام بگیرد. صبر را برای آزمودن این تئوری از یاد بردیم و رسانه فوتبال یکصدا انتقاد شد از تیم مدیریت باشگاه انگلیسی! حالا در نیویورک، مرکز تجارت جهان، رویکرد تجاری چلسی منجر به یک قهرمانی بزرگ در امتداد یک پیروزی بزرگ در برابر یک رقیب بزرگ شده است. چلسی ثابت کرد همه میادین شبیه هم نیستند و معادله بازی در همه آوردگاهها هم یکسان نیست. چلسی چهره برهنه و بدون بازسازی فوتبال را با همان خلوص به تصویر کشید. فوتبال، دست پیشبینیها را میبندد و پیشگوها را مایوس میکند. چلسی و مارسکا از تریبونی به بلندای شهری به وسعت نیویورک این پیام را به همه دنیا مخابره کردند؛ این است فوتبال؛ ورزشی فراتر از ابعاد ورزش بودن، نمایشی کامل و بداهه در همه فریمها، صحنهای برای غافلگیر شدن، به وجد آمدن و هیجانزدگی تا بالاترین مرزها! حالا دیگر فوتبال برای رقابت با ورزشهای محبوب ایالات متحده حرفهای بیشتر و صدای رساتری دارد. هواداران انبیای، دلسپردگان راگبی، عاشقان بیسبال، حامیان هاکی روی یخ و طرفداران تنیس، حالا به وجد میآیند و میفهمند چه رویداد بزرگی در این کشور قرار است میزبانی شود و چه اتفاق بزرگ و جادوی تسخیر کنندهای خواهد بود، هوادار بودن، دل سپردن به مستطیل سبز و عاشق یک باشگاه شدن!
*حسین سعیدی نیکو